لیلة القدر خیر من الف شهر
در خواب هم ای کوفه نمی بینی از این پس
اللهُ احد از نفس ماه بریزد
دیگر سر این کوچه کسی نیست که هر شب
بارانی از الماس ته چاه بریزد
□□□
یک خاطره مانده ست از آن چاه و از آن ماه
از غربت شب های تو اما خبری نیست
تا بوی کباب از جگر کوچه بلند است
از نان و رطب های تو مولا خبری نیست
□□□
شوق ملکوت از ته چشمان تو پیداست
ای آینه ی حک شده بر سینه ی محراب
در عرش محمد(ص) به تماشای تو برخاست
ای واشده فرق تو در آیینه ی محراب
□□□
بعد از تو کسی نیست که با پُشته ی نانش
آرام بیاید درِ هرخانه شبانه
در دست یتیمان جهان کاسه ی صبر است
«ای تیر غمت را دل عشّاق نشانه «
□□□
هر شعر که در وصف تو خواندیم و شنیدیم
هرجرعه بنام تو شرابی ازلی بود
تاهست علی هست و علی هست و علی هست
تا بود علی بود و علی بود و علی بود ...
شاعر : رضا نیکوکار
شبها ،شبهای استجابت دعاست . این دست های خالی و ساده دخیلتان . عاجزانه می خواهیم در نجوای عاشقانه تان با قادر لم یلد فراموشمان نکنید که سخت محتاج به دعاییم
با چشمانی یتیم ندیدنت
گریه ام شعر شبانه غم توست
هنگام که به همراه آفتاب به خانه یتیمکان بیوه زنی تابیدی
و صولت حیدری را دست مایه شادی کودکانه شان کردی
و بر آن شانه که پیامبر پای ننهاد کودکان را نشاندی
و از آن دهان که هرای شیر می خروشید
کلمات کودکانه تروید
آیا تاریخ به تحیر بر در سرای خشک و لرزان نمانده بود؟
در احد که گلبوسه زخم ها تنت را دشت شقایق کرده بود
مگر از کدام باده مهر مست بودی
که با تازیانه هشتاد زخم بر خود حد زدی؟!
کدام وام دار ترید؟
دین به تو یا تو بدان؟
هیچ دینی نیست که وام دار تونیست
خجسته باد نام خداوند که نیکوترین آفریدگاران است
و نام تو که نیکوترین آفریدگانی....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از فضای آسمونی این وبلاگ لذت بردم
التماس دعا