السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

بابام میگه امام رضا (ع) مریضا رو شفا می ده دوای درد مردمو از طرف خدا می ده

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

بابام میگه امام رضا (ع) مریضا رو شفا می ده دوای درد مردمو از طرف خدا می ده

مشخصات بلاگ
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۳ مطلب در شهریور ۱۳۸۸ ثبت شده است

(اینجا مشهد... ساعت ۴ صبح)

امروز احساس می کردم دل تک تک سلول های بدنم برات تنگ شده . دوست داشتم بیام حرم و باز برات قصه بگم.

یادته پارسال این موقع آمده بودم حرم ، برات قصه گفتم . بعد دو تایی چه قدر گریه کردیم؟

به دو دلیل مطمئنم که تو هم خیلی اون شب با من گریه کردی

دلیل اولم اینه که تو طاقت گریه هیچ کس رو نداری و این برای من که 22 ساله  اینجا ....دیگه محرز شده

دلیل دومم هم اینه که قصه قصه جدت  بود و سیب و عاشقی و ..... مگه میشه یکی قصه سیب بگه و بهشت و عاشورا و ... تو گریه نکنی

حالا هم  که نیمه شبه ، ببخشید نزدیک صبحه و من دارم  گریه می کنم چون دلم برات تنگ شده

چون نیمه شبه و نمی تونم بیام حرم میخوام از همین جا برات قصه بگم، قصه ای که تا حالا هزار بار برات گفتم:

یکی بود یکی نبود. یک ماده آهو بود  4 تا بره داشت. ماده آهو خیلی تنها بود. هیچ کس نداشت ، دلش هم مثل دل گنجشک ها بود

یک روز یکی بهش گفت : باید بری غربت . باید دل بکنی از وطن

ماده آهو می ترسید. آخه هیچ کس رو نمی شناخت . هیچ کس رو نداشت. جوان بود. تنها بود و.....

یک دفعه تو یک نوری توی قلبش روشن کردی

بهت گفت : میام فقط به خاطر تو. به امید تو. به امید این که مواظب بره هام باشی. هواشونو داشته باشی

بعد دست بره هاشو گرفت و اومد سراغت... .

حالا دل یکی از بره آهو ها برات تنگ شده

چه کار کنه؟؟؟

از بس گریه کرده چشماش داره می سوزه

خودت بگو چه کار کنه که بیای سراغش؟

زخم دلشو ببندی و براش دعا کنی

قسمت بده ؟  به کی؟

به جان مادرت زهرا؟ به جان عمو جان عباست؟ به جان عموی کوچولوی مظلومت محسن؟

چه کار کنه؟ به جان کی قسمت بده که باور کنی... چه کار کنه که بیای سراغش؟

تو فقط لب تر کن

امام رضا بره آهو ها تنهایند، کسی رو غیر از تو ندارن. تو که اینو خوب میدونی

آهو ضمانت می خواد، ضمانت تو رو هم می خواد نه هیچ کس دیگه

می گن از در این خونه برو

کجا؟ بعد این همه سال؟ بعد این همه خواب های خوب دیدن؟ بعد این همه......

می دونی دل آهو هه از چی می سوزه؟

از اینکه بیاد حرم و تو...... به خاطر...............نگاش نکنی

چیزی که داره التماست می کنه

آخ اما رضا دل تک تک سلول هام برات تنگ شده

اگر چه هر روز موقع بیرون رفتن و برگشتن به خونه گنبد قشنگتو میبینم و بهت سلام میکنم

اما تشنه ام . تشنه اینکه بیام و مثل قدیما.....

دلم برای چشات که از پشت اون پنجره فولادی جوری نگاه میکنه که تمام سولهای آدم حسش می کنه تنگ شده

ازت گله ندارم. دوستت دارم . مگه میشه کسی از اون دل مهربونی که تو داری گله داشته باشه

ازت گله ندارم. اگه زیر بال و پرت نبودم خدا میدونه تا حالا باید..............

ازت گله ندارم . از خودم گله دارم که از تو دورم

از خودم گله دارم که دل نازکتو می شکنم

از خودم گله دارم که جای دیگه ای رو غیر از خونه ی تو نمیخوام حتی اگر.....

ازت گله ندارم. اون اون روز که پروندم گم شده بود یادته ؟ چه قدر گریه کردم پیشت. اصلا امید نداشتم که پیدا بشه. تازه اون روز بود که فهمیدم تو چه قدر دل نازکی. تازه اون روز بود که فهمیدم طاقت گریه کسی رو نداری

حالا هم دارم گریه میکنم . میبینی؟ از بس گریه کردم ........

امام رضا این صحرا ترسناکه ، دارم چنگال صیاد ها رو میبینم . به دادم برس

تو رو خدا.

جان عمو جان عباست.

جان مادرت زهرا اگر چه که برادرم بهم گفته هیچ مردی رو به مادرش قسم ندم . منو ببخش چاره ندارم . این هم به خاطر تویه میترسم با این وضعی که دارم بیشتر ازت دور بشم  و یک روزی به خودم بیام که .......

امام رضا صبح شد

چه قدر سبک شدم که دوباره برات گریه کردم

ممنون که گوش کردی ... ممنون که نگاه کردی

دلم داشت از دلتنگی برات می مرد

فردا منو ببر تو حرمت . بعد از لای اون مشبک های ضریح هی نگاه کن

نذار غصه بخورم، بذار برات شعر بخونم:

دوســتدارم نگات کنم      تو هم منو نگاه کنی

دوستدارم صدات کنم      تو هم منو صدا کنم......

مثل آسمان نجیب مثل یک شهاب........پشت پنجره مشبک ضریح  چشمهای تو

بذار چشمهاتو دوباره حس کنم

می وزد دو قطره اشک توی چشم من .....

 

پ.ن:سلام به همه شما دوستان روزه دار...

این متن رو یکی از دوستان عزیزمون واسم فرستادن... از قدیم گفتن نوشته ای که از دل برآید بر دل نشیند!!!... واقعا زیبا بود... مثل همیشه میخوام که واسه همه دعا کنین، مخصوصا برای دوستانی که زحمت میکشن و این متنای قشنگ رو برای من/شما میفرستن...

خدا رو شکر میکنم که یه همچین دوستای خوبی دارم... دوستایی که اگه نبودن این وبلاگ هم نبود... یا شاید هم بود، ولی اینجوری نبود...

نشد که قبل از شب های قدر بیام و التماس دعا بخوام از همتون، با این اوصاف میخوام که واسه همه ی جوونا دعا کنین که انشا الله هممون عاقبت بخیر بشیم...

التماس دعا

 

  • کبوتر سپید

در قاب چشمهای خیالم تصویر گنبد زرد زیبای تو و حریم حرم امنت نقش می بندد

و بی اختیار اشکهایم روانه می شود،

راه دور است؟ نه راه دور نیست،

فقط اصفهان- فرودگاه- بلیط- هواپیما- فرودگاه- مشهد- حرم،

این دور نیست، نزدیک است،

چشمانم را باز می کنم،

اذن دخول را با قطره های جاری اشکم شستشو میدهم ،

از ایستگاه بازرسی می گذرم و به تو سلام می گویم.

پابرهنه روی سنگ های یخ کرده راه می روم،

چه کیفی می دهد جلوی ایستگاه آبخوری بایستی!

حتی لمس کردن لیوان یکبار مصرفی که آب گوارای حرمت به آن جان می بخشد دلنواز است

و چه لذت بخش تر وقتی که آب گوارا را می نوشی.

ایستگاه آبخوری را با تمام جذبه پرشور معرفتش رها می کنم

و با عزمی راسخ تر به راه می افتم،

من اینجایم در صحن جمهوری، می گریم و تو را از ذره ذره جریان هوا می بویم.

من آرامم ولی دریای شور، ساکنم ولی در جریان.

ای معبد آرزوهای من! تو را می جویم.

وقتی کفشهایم را در فضای بخار گلاب کفشداری تحویل می دهم تازه می فهمم که رسیده ام!

راه نزدیک است، من اینجایم و تو اینجا بوده ای.

من سرگردانم ،

حیرانم ،

بی آنکه رو بچرخانم به سمت ضریح مهربان تو گام برمی دارم،

صدایت می کنم و برای شیفتگانت اشک می ریزم،

و مردمکهایم تو را ندیده می بینند.

اسفند ماه 1387- حرم مطهر امام رضا(ع)

 

پ.ن: سلام به همه شما دوستان عزیز

این متن قشنگ رو دوست عزیزمون "سایه" واسمون فرستادن... تشکر میکنم از ایشون... دعا بفرمایید واسه عاقبت بخیری همه ی جوونا... واسه رفع گرفتاری همه ی گرفتارها... التماس دعا  

 

شعر نوشت!!!:                

آهـوی بـی گـناه مرا ضامنی مباد     دامم خوشا بهشت نگاه مجرّدت

با خوب ها معامله ات چیست؟ نازنین!     وقــتی کــه ایـنچــنینی بـا زائــر بــدت!

دل، جز سلام در طمعی نیست...والسّلام!     لــب بــاز کــن بــه هــمت لـطف سـرآمدت

 
  • کبوتر سپید

اگر اسلام دینی فطری و قوانین آن با فطرت انسانی سازگار است، پس علت اعراض برخی از مردم –به خصوص قشرهای تحصیلکرده- از دین و مذهب چیست؟

یکی از چیزهایی که موجب اعراض و تنفر مردم از خدا و دین و همه ی معنویات می شود، آلوده بودن محیط و غرق شدن افراد در شهوت و هواپرستی است. محیط آلوده، همواره موجبات تحریک شهوات، تن پروری و حیوان صفتی را فراهم می کند. بدیهی است که غرق شدن در شهوات پست حیوانی، با هرگونه احساس تعالی –اعم از تعالی مذهبی، اخلاقی، علمی یا هنری- منافات دارد؛ همه ی آنها را می میراند. آدم شهوت پرست نه تنها نمی تواند احساسات عالی مذهبی را در خود بپروراند؛ احساس عزت، شرافت و سیادت را نیز از دست می دهد. آن که اسیر شهوات است،جاذبه های معنوی –اعم از دینی، اخلاقی، علمی و هنری- کم تر در او تأثیر دارد. در زبان دین، این مطلب این طور بیان شده که وقتی دل ها را کدورت و تیرگی و قساوت می گیرد، نور ایمان در دل ها راه نمی یابد:

[انَّ الله لایهدی القومَ الفاسقینَ] (منافقون:6)

به هر حال، غرق شدن در شهوات حیوانی، عاملی است برای این که تعالی دین در وجود بشر، ضعیف و احیاناً منفور گردد.

یکی دیگر از موجبات اعراض و روگرداندن از دین، جنگ و ستیزی است که برخی از داعیان و مبلغان دینی بی خرد میان دین و سایر غرایز فطری و طبیعی بشر ایجاد می کنند و دین را به جای این که مصلح و تعدیل کننده ی غرایز دیگر معرفی کنند، آن را ضد و منافی و دشمن سایر فطریات بشر معرفی می کنند.

بعضی از مقدس مآبان و مدعیان تبلیغ دین، به نام دین با همه چیز به جنگ برمیخیزند. شعارشان این است:

"اگر می خواهی دین داشته باشی، پشت پا بزن به همه چیز، گرد مال و ثروت نگرد، ترک حیثیت و مقام کن، زن و فرزند را رها کن، از علم بگریز که حجاب اکبر است و مایه ی گمراهی است، شاد مباش و شادی نکن، از خلق بگریز و به انزوا پناه ببر و ... ."   !!!

بنابراین، اگر کسی بخواهد به غریزه ی دینی خود پاسخ مثبت دهد، باید با همه چیز در حال جنگ باشد. در این حال مسلماً و قطعاً مردم به دین بدبین خواهند شد.

دین مقدس اسلام، یک دین ناشناخته است. حقایق این دین، به تدریج در نظر مردم واژگونه شده است و علت اساسی گریز گروهی از مردم، تعلیمات غلطی است که به نام دین داده می شود. این دین مقدس، در حال حاضر بیش از هر چیز دیگر، از ناحیه ی برخی از کسانی که مدعی حمایت از آن هستند، ضربه و صدمه می بیند.

مسلماً علت انکار و اعراض بسیاری از افراد تحصیلکرده، این است که مفاهیم مذهبی و دینی، به طرز صحیحی به آن ها تعلیم نشده است. در واقع، آن چیزی که آن ها انکار می کنند، مفهوم واقعی خدا و دین نیست؛ چیز دیگری است.

 

پ.ن: زمانی که بنده ای مرا می خواند چنان به حرف هایش گوش می دهم که انگار هیچ بنده ای غیر او ندارم...

از شما دوستان عزیز می خوام که دعا کنین برای همه ی گرفتار ها... برای این دوست گمناممون(که پست قبلی از ایشون بود) دعا بفرمایید که انشا الله مشکلشون هر چه زود تر حل بشه... التماس دعا

 
  • کبوتر سپید