السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

بابام میگه امام رضا (ع) مریضا رو شفا می ده دوای درد مردمو از طرف خدا می ده

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

بابام میگه امام رضا (ع) مریضا رو شفا می ده دوای درد مردمو از طرف خدا می ده

مشخصات بلاگ
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۹ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است

بعضی وقت ها با فشارهای خورد و ریز دنیا به هم می ریزیم، دادمان روی زمین و زمان بلند

می شود! بودنت که یادمان می آید ته دلمان قرص می شود؛ مثل کودکی که پیش نگاه مادرش، کمی

دورتر بازی می کند. در این بازی کودکانه ی دنیا، گاهی زمین می خوریم، گاهی گم می شویم،

گاهی به هم می ریزیم

هوایمان را داشته باش...

هوایمان را داشته باش...

هوایمان را داشته باش...


العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان ....




  • کبوتر سپید

 

کتاب "بالهایت را کجا جا گذاشتی " رو خریدم و به سمت منزل خانوم معلم رفتم. مهربانانه پذیرفتم،از همه چیز گفتیم .

همین طور که حرف می زدم، کتاب دستم بود. خانوم معلم چای و شیرینی تعارف کرد. چشمم به میز و چیدمان شیرینی

ها بود که کتاب رو ازم گرفت.

 منتظر بودم تا حرف بزنند. خانوم معلم آروم نگاهش رو از من گرفت و شروع کرد به قصه گفتن!

از همان هایی که دلت را به خدا گره می زنه:

« روز قسمت بود. خدا هستی را قسمت میکرد...خدا گفت:چیزی از من بخواهید, هر چه که باشد, شما را خواهم

داد.سهمتان را از هستی طلب کنید که خدا بسیار بخشنده و مهربان است ؛

و هر که آمد, چیزی خواست؛ یکی بالی برای پریدن, دیگری پایی برای دویدن. یکی جثه ای بزرگ خواست و آن

یکی چشمانی تیز. یکی دریا را انتخاب کرد و یکی آسمان را...

در این میان کرمی کوچک جلو آمد و به خدا گفت :خدایا, من چیز زیادی از این هستی نمی خواهم. نه چشمانی تیز

و نه جثه ای بزرگ, نه بالی و نه پایی, نه آسمان و نه دریا

تنها کمی از خودت, تنها کمی از خودت به من بده

و خدا کمی نور به او داد، نام او کرم شب تاب شد

خدا گفت:آن که نوری با خود دارد, بزرگ است. حتی اگر به قدر ذره ای باشد.

تو حالا همان خورشیدی که گاهی زیر برگی کوچک پنهان میشوی. و رو به دیگران گفت:کاش می دانستید که این

کرم کوچک بهترین را خواست, زیرا که

از خدا جز خدا نباید خواست. "****

 

غر زدن هام شروع شد، هر چند خودم اصلا" به گفته هام ایمان نداشتم اما انگار دلم می خواست آروم بشم .دلم

می خواست به خانوم معلم بگم تا دوباره و چندباره دستمو بگیره و برام هجّی کنه باورهامو .تکرار کنه اونچه را که

عنوان اصلی زندگی من بود و آدم ها با یک مشت حرف و ادا و اصول باعث شده بودن عقیده مو گم کنم! البته نه

همه، "جمع زدن کار درستی نیست"


گفتم خانوم اجازه؟ در مورد ما قضیه فرق می کنه! آدم های اطراف ما عقلشون به چشمشونه ! وقتی مثل اونها ظاهر

نشی ؛ تردت می کنن. دوستت ندارن و حالم بد میشه از هر کسی که ترحم می کنه. آدم ها ابایی ندارن که با حرفاشون

مچاله ات کنن

مثل همیشه آروم نگام کرد و گفت : مگه تو خودت و نشونه ای که خدا بهت داده رو دوست نداری ؟

جواب دادم : معلومه که دارم! و خیلی با اعتماد به نفس خوندم "اگر با من نبودش هیچ میلی" ولی ... :-/

همین طور که کتاب رو ورق می زد ادامه داد:

خوب دیگه پس بقیه هم دوسِت دارن! تو اصلا" به همه فکر نکن،به فکر آدم های اصلی زندگیت باش. گاهی هیچ کسی

رو نداشته باشی بهتره چون داشتن بعضی ها تنها ترت می کنه، بذار دور و برت "آدم های آدم" باقی بمونن.

بعدشم خدا خیــــــــــــــــــلی دوسِت داره

 اصلا" چرا راه دور بریم  به قول خانوم عرفان:

"دوست داشتن کاری است آموختنی و همه کس رنج آموختن را نمی برد، ببخش کسی را که تو را دوست ندارد،

زیرا که هنوز مومن نیست،زیرا هنوز دوست داشتن نیاموخته ، او ابتدای راه است، مومن دوست دارد همه را

دوست دارد...." ***

راست گفتید

آدم های مهم زندگی من ...

از همون ها که لباسشون تقواست و دوست واقعی ان

از همونایی که جنسشون با همه فرق می کنه

اصلا" خیلی هم بهتر .

حالم خوب شد . الهـــــــــــــــی شکر بخاطر تمام آنچه میتونستی و ندادی "لک الحمد حمد الشاکرین "

ممنون خانوم. سعی می کنم درسامو خوب یاد بگیرم :)



* روز معلّم مبارک

** از اونجایی که گهگاه مدرسه میرم و نقش معلم رو ایفا می کنم از دیروز تا حالا چند تا پیامک "معلم کوچولو

روزت مبارک" حسابی ذوق زده کرده منو ... دلخوشیم دیگر چه می شود کرد :D

**** قسمت های برجسته پست از کتاب "بالهایت را کجا جا گذاشتی - عرفان نظر آهاری" انتخاب شده ...

 التماس دعا

  • کبوتر سپید
جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی آمد و گفت:

 سه قفل در زندگی ام وجود دارد و سه کلید از شما می خواهم.

قفل اول اینست که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم.

قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.

قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.


شیخ نخودکی فرمود برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان. برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان. و برای قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان.

جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید؟؟!

 شیخ نخودکی فرمود :

نماز اول وقت شاه کلید است!



پی نوشت 1 :


در صورتی که دوستان شما مایل به دریافت ایمیل های مذهبی هستند می توانند یک ایمیل خالی به آدرس زیر بفرستند



پی نوشت 2 :  از هم قبیله ام ممنونم که اولین بار این پیام "پی نوشت بالا"را برایم ارسال کرد. خدا خیر دهاد مسبّب این حرکت را،که در این عصر فولاد و سرشلوغی دنیا وقتی انبوهی از ایمیل ها را دریافت می کنیم ، این ایمیل ها هم به دستمان می رسد تا حواسمان پرت اینجا نباشد!!!
التماس دعا
  • کبوتر سپید

بدون استثنا و با هر بهانه ای خواهر و برادرهایم مشرف می شوند به خانه ما! حالا بماند زنگ های گاه و بی گاهشان.

مثل اینکه یک تکه از وجودشان هنوز اینجا جا مانده باشد و این انرژی از هیچ جا و هیچ کس بهشان نرسد جز مادر

همه مان همین طوریم ها!

همان وقت‌هایی که شکستنی می‌شویم، همان وقت‌هایی که به هر بهانه‌ای به هم می‌ریزم و دلمان می‌گیرد،کانّه

مامان‌لازم هستیم.

خودمان هم خوب می‌فهمیم مامان ِ خونمان به شدت پایین آمده. و هیچ کس نمی تواند آراممان کند  

و تا وقتی پیشش نرویم و یک دل سیر نگاهش نکنیم حال خوب مان را پیدا نمی کنیم!

مامان که در خانه هست و حالش خوب است خیلی چیزها با خودش دارد. اصلا" خانه آبادی است . بوی خوش

همه جا را بر می دارد

هر چند همه مامان ها در خانه قوانین خاص خودشان را پیاده می کنند امّا با تمام محبت باز هم به تو و غار تنهایی ات

با تمام کتاب ها و جزوات و پخش و پلایی هایش کاری ندارد و تحمل می کند! همه آنچه دوست ندارد را هم تحمل

می کند

وقتی نماز می خواند، وقت هایی که دلم بیشتر برایش می تپد از لای در نیمه‌باز، زل می‌زنم به زنی که قامت بسته و

خم و راست می شود. هرچند این اواخر درد پا و پهلویش باعث شده بیشتر وقت‌ها نمازهایش را نشسته بخواند!

بعضی وقتها دلم می‌خواهد همان لحظه بروم بغلش کنم و توی عطر چادر نمازش غرق شوم. سرم را روی

پاهایش بگذارم و اندازه تمام  صبوری هایش گریه کنم. چرا دروغ؟! من هیچ وقت از این کارها نکرده‌ام. یعنی همیشه

فکر کردم اگر از این کارها بکنم از غصه‌ی من دق می‌کند   

وقتی بلند بلند دعایم می کند ها کیفور می شوم! مامان ها عادت دارند برای همه دعا کنند حتی (همسایه) ....

دست مامان برکت دارد! وقتی هر چیزی را بین مان تقسیم می کند، باز هم اضافه می آید و تمامی ندارد!

این خصلت مادر بودن است

از خدا می خواهم همیشه باشند . باید باشند تا باز هم دور هم جمع شویم. تا به هر بهانه  همه بیایند خانه ما؛

وقت و بی وقت، چرا که مطمئن اند همیشه مادر دستانش پر است از همه چیز و بی حساب و بدون منت می بخشد ....


                                              *************************

                    ولادت امّ ابیها فاطمه صدیقه (س) و روزمادر بر تمام زنان پاک طینت تهنیت


پ.ن : این نوشته برای روز مادر است و تقدیمش می کنم به تمام مادران مهربان و صبور دنیا و مادر خودم،

وهمین جا خاک پای پدرعزیزم را می بوسم و از خدای منّان برایشان سلامتی می خواهم.

بابا جان امتحان کرده ام، بدون گفتن "دخترِ بابا" هایت روزم بی معنی است. بدون شما من تمام می شوم.

دعا می کنم به حق امام رئوف، پدران و مادرانی که در بستر بیماری هستند شفای عاجل یابند.


پ.ن: برای شادی روح تمام پدران و مادرانی که حالا بینمان نیستند هم یک صلوات می فرستیم .


پ.ن: با این مطلب، مجموعه آرشیو مطالبمان به 313 رسید، دلم هوایی امام عصر(عج) شد. نمی دانم حکمتش

چیست. یابن الحسن (عج) یعنی می شود ما در رکاب شما خدمتتان را بکنیم!؟ به حق پهلوی شکسته مادرتان زهرا

پذیرایمان باشید...




یا علی

  • کبوتر سپید

غروب جمعه شد!

بریم زیارت آقای مهربون مون تا سبک شیم. هر چه می خواهد دل تنگت بگو :

بسم الله

تو لحظه های آسمونی تون یاد ما هم باشید

التــــــــــــــــــــماس دعا


  • کبوتر سپید

نمی دونم چرا!!!
چند وقتیه همین طوری بدون نیاز داشتن به کاغذ کادو، کاغذ کادو های شکیل رو می خرم و می ذارمشون تو
جا کاغذی! واقعا" نمی دونما، یعنی برم راسته کتاب فروشها یا لوازم التحریری کاغذ کادوها منو مثل آهنربا به خودشون جذب می کنن
امروز که داشتم اتاقمو تمیز می کردم و به این کاغذای بیچاره  سروسامون می دادم، دیدم ای داد چقدر کاغذ کادو دارم و اصلا" می تونم صادرات کنم ...
فکری بودم که آیا به اینها خمس تعلق می گیره؟
جدا" باید از مراجع بپرسم...
  • کبوتر سپید

دارم از کنار کوچه ای رد می شوم که صدای دادو بیداد، نگاهم را از زمین جمع می کند و سرم را

به سمت کوچه می گرداند

خانه ای پر از دود شده و مادر و کودک کمک می خواهند . گروه امداد می خواهند وارد خانه بشوند .

مصرانه و چندین بار تکرار می کنند: از پشت در کناربروید ....

در را شکستند

بغضم گرفت!

«مولا زن بی مزار من» اصلا" فکرش را نمی کردی که در را بشکنند نه؟

یا بقیه الله؛ آجرک  الله فی مصیبه امّک ...


  • کبوتر سپید

یه موقع هایی غصه نداشتن چیزهایی رو می خوری که بعد از اینکه به دستشون آوردی با خودت می گی : خوب که

چی؟ الان دارم، به دست آوردم. مال خودم شد. این جمله  سه کلمه ای معمولا" برای امور مادی به کار می ره.

اما معنویات فرق داره.

سال پیش دم دم های تحویل سال با خودم فکر می کردم خوش به حال همه کسایی که سال شون رو در کنار امام

رئوف شروع می کنن؛

امسال قسمت شد و لحظه تحویل سال کنارشون بودم و فهمیدم واقعا"  اونجا بودن زمین تا آسمون فرق می کنه!

گاهی آدم حسرت داشتن چیزها یا بودن در کنار کسانی رو میخوره که بعد از رسیدن بهشون درک می کنه که

این "داشتنه" چقدر مهمه!

گاهی  تو دلت می گی، حالا چه فرقی می کنه؟  اما بعد تر متوجه میشی همین «فرقی نمی کرد» ها چقدر فرق

می کرد، چه قدر خواستنی تر هستند، شیرین تراند. چه برسه به همه‌ی «چقدر فرق می‌کرد»‌هایی که این سال ها

از دست دادیم

                                                         

وارد بهشت ثامن شدم . اینجا آخرین جاییه که همه مون یک روزی بالاخره واردش می شیم. باهمه ی اعمال خوب

و بدمون! آرامگاه مقطعی تا در صور دمیده بشه

داشتم با خودم کلنجار می رفتم که چقدر مهمه که آدم در کنار امام رئوف یا  کلا" اماکن مقدس و حتی مقبره های

خونوادگی دفن بشه؟ خوب  قاتل امام رضا (ع) هم در جوار ایشون مدفونه و....

نمی دونم این مسأله رو هم باید جز حسرت و فرق داشتم هام حساب کنم یا نه؟

از نگاه خودم :"به عمل ات بستگی داره " امّا فکرشو بکنید که مثلا" آدم همجوار با ائمه به خاک سپرده بشه!


راستی: یا بنیّ اکثر مِن ذکر الموت و ذکر ما تهجم علیه و تفضی بعد الموت الیه حتّی یأتیک

و قد اخذتَ منه حذرکَ و شددت له ازرک و لا یأتیک بغته فیبهرک

فرزندم!
زیاد یادِ مرگ کن،یادِ جایی که ناگهان در آن فرو می‌افتی و بعدِ مردن به آن می‌رسی تا وقتی سراغت آمد، آماده باشی، کمربسته و مهیّا؛ نکند ناگهانی غافلگیرت کند و مغلوب شوی*

* نامه سی و یکم نهج‌البلاغه/ ترجمه فاطمه شهیدی

                                             .................................


نکته مهم: بهشت ثامن درب شمالی اش در صحن جمهوری  حرم قرار داره .هر قبر سه طبقه هست و خدّام و شهدا و

مراجع می تونن توش با پرداخت 50 میلیون تومان و عوام با پرداخت 150 میلیون تومان دفن بشن! این اطلاعات

رو از خادمی که اونجا حضور داشت، گرفتم."الان هیچ صحبتی ندارم"

 

  • کبوتر سپید


"آنان که گفتند پروردگار ما الله است و بر این ایمان پایدار ماندند، فرشتگان بر آن ها نازل شوند که دیگر هیچ ترسی و حزن و اندوهی نداشته باشید"


اول اردیبهشت شد و باز هم عطر گلهای بهارنارنج حیاط همسایه ...

اردیبهشت را دوست داشتم (دارم)،امّا امسال حال و هواش پریشونم میکنه. هر چند مدام این آیه را می خونم!

چند هفته دیگه جواب ارشدمون میاد

تو رو خدا دعا بفرمایید.

 خیلی ها التماس دعا خواستن. در حق هم دعا کنیم. به حق امام رئوف همه مون حاجت روا شیم ....


  • کبوتر سپید