السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

بابام میگه امام رضا (ع) مریضا رو شفا می ده دوای درد مردمو از طرف خدا می ده

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

بابام میگه امام رضا (ع) مریضا رو شفا می ده دوای درد مردمو از طرف خدا می ده

مشخصات بلاگ
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انتظار فرج» ثبت شده است

آقای خوبی های  زمان ما؛

هر روز که به  آمدنت نزدیکتر می شویم ، شعله های امید بیشتر در دلمان زبانه می کشد

دل است دیگر ؛ کاریش نمی شود کرد!

وقتی در این شلوغی خرداد به نبودنت که نه، به بودنت فکر می کنم 

فکر می کنم که تو هستی و من هنوز آن طور که سهراب می گفت: چشم هایم را

نشسته ام، اضطرابی عجیب بر جانم می نشیند

باز فکر می کنم؛ این بار به وعده ی  دیدار...

آرام می شوم وقتی یادم می آید هستی همین حوالی ...

فقط می خواستم بگویم :

 هوایمان را داشته باش

هوایمان را داشته باش

هوایمان را داشته باش

  • کبوتر سپید

این جشنها برای من آقا نمی‌شود

شب با چراغ عاریه فردا نمی‌شود

   ***

خورشیدی و نگاه مرا می‌کنی ‌سفید

می‌خواستم ببینمت اما نمی‌شود

  ***

شمشیرتان کجاست؟ بزن گردن مرا

وقتی که کور شد گرهی وا نمی‌شود

 ***

یوسف! به شهر بی‌هنران وجه خویش را

عرضه مکن که هیچ تقاضا نمی‌شود

***

اینجا همه منند، منِ بی خیالِ تو

اینجا کسی برای شما ما نمی‌شود

***

آقا جسارت است ولی زودتر بیا

این کارها به صبر و مدارا نمی‌شود

***

تاچند فرسخی خودم ایستاده‌ام

تامرز یأس، تا به عدم، تا نمی‌شود

***

می‌پرسم ازخودم‌غزلی‌گفته‌ای‌ولی

با این همه‌ردیف،‌ چرا با نمی‌شود؟!

                      

                                                                                                        رضا جعفری

  • کبوتر سپید

......

بلندترین اتفاق، افتادن از نگاه توست یابن الحسن ...


العجل یا مولا...

  • کبوتر سپید




جهت دانلود اینجا را کلیک کنید...

تعجیل در فرج صلوات...


  • کبوتر سپید

سلام آقای خوبم؛

عیدتان مبارک!

نمی دانم این چندمین شب جمعه ایست که برایتان نامه می نویسم!

نمی دانم چندمین بار است که با شکوه های روزگار هر هفته سرتان را درد می آورم .... ببخشید!

ببخشید که همیشه شب های جمعه از خدا می خواهم بیایید 

آخر قرار آمدنت در تقویم دلهای ما یکی از همین جمعه هاست 

خدا کند که بیایی ....




  • کبوتر سپید

ای آرزوی آرزو آن  پرده را بردار از او              من کس نمی دانم جز او مستان سلامت می کند

ای ابر خوش باران بیا، وی مستی یاران بیا                ای شاه طراران بیا، مستان سلامت می کند *

 

آنقدر نیامده اید و ندیده ایم تان که توی آل یاسین به شما به اسم "مأمول" ** سلام می کنیم

دیگر این روزها داشتن و دیدنتان آرزو شده.... ما که دلمان گرم است

آخر شما از آن دست آرزوهایی هستید که حتما" یک روز برآورده میشوید، مستجاب می شوید؛ حتی اگر یک روز به آخر دنیا مانده باشد.

کاش ببینیمتان و بشناسیمتان و "پا دوی تان" *** بشویم ...


* مولانا جلال الدین محمد بلخی

** مأمول یعنی آرزو شده «السّلام علیک ایّها المقدّم المأمول »

*** و المسارعینَ الیه فی قضاء حوائجه /دعای عهد 

  • کبوتر سپید

[ اللَّهُمَّ اکْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ ...]


درد را از هر طرف که بخوانی درد است!

بعضی دردها را نمی شود گفت! به قول قیصر "درد های من نهفتنی است"

اما در میان همه ی دردها، نداشتن " تــــــــو " دردی است که اگر دنیا را هم به آدم بدهند انگار باز چیزی ندارد

خط فقر جایی میان بود و نبود توست

جایی میان دار و ندار من ...


  • کبوتر سپید

«اللهم رب شهر رمضان»

چقدر خوب شد آمدی رمضان، سنگ شده بودم.

آنقدر دنیا و بازی هایش سرِ ما را به خودش گرم کرده بود که خیلی چیزهای خوب داشت یادمان می رفت!

حالا وقتی با لب های خشکیده، دعای فرج می خوانیم حس خوبی داریم، اما چشم هایمان تا دلت بخواهد خیس می شود

خیسِ خیس

خوب کردی آمدی رمضان

جمعه های روزه دار ما دنبال گمشده ای می گردند که درمان درد سنگین انتظارند

ما دلمان را به او سپردیم...

  • کبوتر سپید

حال و هوای قم و جمکران در نیمه شعبان خیلی فرق داشت با جاهای دیگرو این غصه دارم می کند

روز قبل از نیمه شعبان بچه‌های کوچه‌ آب و جارو آوردند، طاق نصرت‌ را عَلَم کردند، ریسه‌ها را

سر انداخته‌اند و راه به راه شربت و شیرینی تعارفمان می کردند ... اما فردای ولادت تان .....

به قولی شعبان که به نیمه میرسد یاد شماییم و ....

نمی دانم چرا در نبود شما خلا و کمبودی حس نمی کنیم "از ماست که بر ماست" ما مستحق بلای

غیبتیم

عجیب نیست که در نوسانات بازار پول و سکه و ارز و طلا  به خوبی قانون عرضه و تقاضا را

می فهمیم اما نوبت به ظهور و دعا برای فرج که می رسد از فهم همین قاعده ی ساده عاجز می

شویم که اگر تقاضا و دعا برای ظهور بالا برود خداوند از ظاهر کردن حجت خویش ابایی نخواهد

داشت ! اگر همین قدر مصرانه در همه جا ناله می زدیم برای دیدارتان  آنوقت ....

همین قدر می دانم که زمین به دست بشر گلستان نمی شود و در غیاب شما دنیا روی ثبات و آرامش

را نخواهد دید

می گویند وقتی بیایید مردم آنقدردچار فراموشی شده اند که با شنیدن حرف هایتان انگار از دینی

تازه می گویید .نمی دانم آن زمانی که از آن سخن می گویند مربوط به زمانه ماست یا هنوز سال

های زیادی باقی مانده

به هر حال سال هایی گذشته و سال هایی مانده تا دیدن خورشید رویتان...

دورانی که در آنیم شبیه وقت «تردید» و «سوال» است. وقتی که هیچ عقل خاکی جوابی برای آن

پیدا نمی کند!  وقتی است که ظلم جرات پیدا می کند و ناحقی هویدا می شود. و عدل می گوید صبر

می کنم!

نمی دانم چطور می شود؛ ما که روز های این زمانه را زندگی می کنیم، ناغافل از ذهنمان می گذرد

"خودش باید بیاید" آنوقت این جور وقت ها دلم روشن می شود...

هنوز خیلی از ما اهل تعارف های شفاهی که حافظه ای به قدر همان لحظه دارند نیستیم!

هنوز سعی می کنیم اهل لبخند در ظاهر و خنجر از پشت نباشیم! برای همین غممان غم است و

شادی مان شادی...

نا امیدی مان گناه است و امیدمان روشنی ....

وقتی می بینم هنوز یادمان هست که خیلی چیزها باید سوال بماند و باید منتظر باشیم تا پاسخش را

شما نشانمان دهید و محکم روی این حرف خدا می مانیم و  می گوییم :

« همانا پس از تورات در کتاب زبور نوشتیم که زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد»*

به اراده و امیدی که به این انتظار است دلگرم می شوم .دلگرم می شوم که هنوز آدم هایی پیدا

می شوند که باز توی دعاهایشان برای دیدنتان حریص اند و برای آمدنتان صلوات و ذکر و امن

یجیب نذر می کنند

دلم می خوهد آنقدر انسانیت را زندگی کنیم و سوال بتراشیم و منتظر بمانیم که ندای بی قراری مان

با گرفتن جواب مبارک شود

حضرتِ دلبر؛

بیا، ما را نه، این کوچه‌های آراسته‌ی بی‌تاب را که خوش به حالشان شده که هر کسی کاری می کند

که زیبا شوند دستِ خالی برنگردان؛ به قدومی، ردّپایی، کرشمه ای، نگاهی....

و دعامان کنید خدا کمک حالمان شود تا ما هم قد بکشیم و آماده دیدار شویم ....

آمین


پ.ن : وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ  "آیه 105 سوره انبیا"

  • کبوتر سپید

فقط خدا می داند چقدر دل به آمدن تو خوش کرده ایم.

فقط خدا می داند چه حال خوشی است وقتی تمام آینده مان در تو تمام می شود.

فقط خدا می داند بی تو این دل چه می کشد!

دل چو رو گرداند برگرداندن او مشکل است    روی دل تا برنگردیدست برگردان مرا




  • کبوتر سپید