السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

بابام میگه امام رضا (ع) مریضا رو شفا می ده دوای درد مردمو از طرف خدا می ده

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

بابام میگه امام رضا (ع) مریضا رو شفا می ده دوای درد مردمو از طرف خدا می ده

مشخصات بلاگ
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۶ مطلب در مرداد ۱۳۸۸ ثبت شده است

تنهایی ات به اوج که می رسد،

همه را که می آزمایی و از همه که می بری،

همۀ مُشتها که باز می شود و همۀ برگها که رو،

وقتی دست تقدیر، همه را از اطرافت وجین می کند و. . . .

وقتی تنهای تنها می شوی. . . .

تازه به صرافت خدا می اُفتی و. . . .

سایۀ مبهم خدا را در آینۀ وجود می بینی که

دستهای مهربانش را گشوده و تو را به سوی خویش فرا می خواند.

و ناگهان تمام وجود تو از نیاز به بازوان پر مهر خدا لبریز می شود و بی اتکاء به همه چیز،

بی هیچ چیز ،

خود را در گرمای بازوان پر مهر او گم می کنی و ضجه می زنی که :

"اِ لهی وَرَبّی من لی غَیرَک."

خدای من! پروردگار من! جز تو کیست مرا؟

نیازی به پاسخ نیست.

پاسخ در نیاز توست، در چشمهای تمنای تو و در مهربانی دستها و گرمی آغوش معشوق.

ساقۀ امید که رشد می کند و برگهای نیاز که سبز می شود، زمزمه می کنی که :

"یا مَن عَلَیه مٌعوَلی"!

ای تکیه گاه من! ای پناه من!

آرام آرام از زمین خود پرستی رها می شوی و در آسمان عبودیتش اوج می گیری.

هر بالی که میزنی افقی بازتر را فرا راه خود می گشایی و با هر تلاش، او را بیشتر لمس می کنی،

مگر نه اینکه:

" والَذّینَ جاهَدُ و افینا لَنَهدِیَنّهُم سبلَنا"

آنانکه در مسیر ما تلاش می کنند، راههایمان را نشانشان می دهیم.

آنقدر آفاق دیدت وسعت و چراغهای دانشت عظمت و چکاد آرزوهایت رفعت می یابد که او را همه چی می بینی و همه چیز را نشانی از او،

نه که در همه جا و همه چیز، خود او،

و آن وقت است که با او انس می گیری،

چرا که امید و اتکا ات را از همه بریده ای.

" یا اَنیسَ مَن لا انیسَ لَه."

و در کنارش می نشینی

" یا جَلیسَ مَن لا جَلیسَ لَه."

و عظمت دوست آنقدر

دلت را فرا می گیرد که نمی دانی از کجا شروع کنی و کدامین درد را بازگو کنی .

" لِایِّ الاُ مُورِاِلیکَ اَشکُواوَلِما مِنها اَضِجُّ وَابکی."

آهسته آهسته هر چه که بیشتر می شناسی اش،

بیشتر دل در گرو عشقش می سپاری و این دل باختن،

تازه اولین قدم و اولین مرحله است. در راه او همه چیز را باید باخت .

دل را از غیر او باید کند و به او باید بخشید.

 
  • کبوتر سپید

نفسم به شماره افتاده، بی تاب شده ام،

گام هایم را سریع تر بر می دارم، طاقت از کف داده ام،

بغض گلویم را می فشارد، گنبد طلایی اش را می بینم،

می ایستم،

اشکهایم سرازیر می شوند، اشک هایم بی قرارتر از من هستند،

به هق هق می افتم: خدای من اینجا چگونه سرایی است؟؟؟

چگونه سرایی است که سراپای مرا به وجد آورده؟؟؟

چگونه سرایی است که تو را نزدیکتر حس می کنم؟؟؟

به اذن تو می گویم:

السلام علیک یا سلطان یاعلی بن الموسی الرضا(ع).

آری

خدای من اینجا سرای محب توست،

اینجاست که ملائکه بال گسترده اند و بروی زائران تو نور می پاشند.

تمام وجودم به وجد آمده،

استشمام میکنم، بوی بهشت را می شنوم.

در دلم غوغایی به پا شده اشکها امانم را بریده اند،

همه جا را سکوتی محض فرا می گیرد و زمزمه می کنم:

«آقاجانم سلام و بهترین درودهای خدا بر شما

آقاجانم سلام،

دوباره آمده ام با روی سیاه،

دوباره آمده ام و محتاج نگاهی از شما به دل زنگار زده ام هستم،

آمده ام دوباره دست نوازش بر سرم کشی،

آقاجان به کوله بار پر از گناهم منگر،

آقاجان خسته از دنیا و دنیا زدگی ام،

آمده ام سر بر دامان پراز رحمتت گذارم تا شفاعتم کنی تا دستانم را بگیری

و مرا پله پله بالا ببری و من نور شوم و تا اوج نور برسم و...»

ناگهان آرام می شوم انگار دستی روی سینه ام حدیث آرامش نوشت

و مــــن نــــور شــــدم

 

مرداد ماه ۱۳۸۸- حرم مطهر امام رضا(ع)

 

پ.ن: با سلام به همه ی شما دوستان عزیز

اول یه تشکر ویژه میکنم از دوست خوبمون ؟ به خاطر این متن قشنگی که واسم فرستادن...

از شما دوستان عزیز می خوام که اگر متن ادبی یا شعری در زمینه های مذهبی دارین واسم خصوصی بفرستین...

ممنون از همکاری همتون... التماس دعا...

  • کبوتر سپید

بسم الله الرحمن الرحیم

اعتقاد مشرکین به شفاعت، ناشی از تفویض بود، تفویض به این معنا که دیگر اجالتاً کار از دست خدا بیرون است، دست بتها است. در نظر آنها عالم نسبت به خدا مثل ساعت بود نسبت به ساعت ساز. به یک ارباب انواعی اعتقاد داشتند و به یک بتهایی و به یک ارواحی که مثلا با این بتها ارتباط دارند، و البته اینها در خیلی قدیم بوده، در این زمانها همان پوسته اش باقی مانده بوده و آن مقدارها در آن بنوده. این بود که اینها می گفتند ما دیگر کار زیادی به خدا نداریم، کار اساسی مان با اینهاست.

البته ما هم اگر بخواهیم درباره شفاعت شفعا چنین اعتقادی داشته باشیم و بگوییم خدا یکی دستور دارد، یک قانون دارد، یک رضایت دارد، امام رضا(ع) دستور و قانون و رضایت دیگری دارد؛ خدا یک دستگاه دارد، امام رضا(ع) دستگاه دیگری؛ دستگاه خدا یک حساب دارد، دستگاه امام رضا(ع) حساب دیگری، و آنجا مطلب به شکل دیگری است؛ بعد بگوییم ما که دستمان به خدا نمی رسد، آنجا کار خیلی مشکل است، می آییم امام رضا(ع) را که به یک چیزهای سهل و ساده ای راضی می شود شفیع قرار می دهیم. این جور اعتقاد به شفاعت امام رضا(ع) قطعا باطل است، یعنی از نوع اعتقاد به شفاعتی است که بت پرستها درباره بتها داشتند.

ولی اگر کسی اعتقادش به شفاعت این باشد که خیر، امام رضا(ع) اصلا بدون اجازه و رضایت خدا محال است شفاعت کند، بعلاوه او کارش حساب دارد، [و هم یعلمون] است، [الّا من اذن له الرّحمنُ و رضی لهُ قولاً / در آن روز شفاعت هیچ کس سود نبخشد جز آن کس که خدای رحمان به او رخصت شفاعت داده و سخنش را پسندیده باشد.](طه:109) است، خود شفاعتش به اجازه خداست.

این خداست که شفعا را بر می انگیزاند و مامورشان می کند که شما از من مغفرت بخواهید برای چنین کسان تا من مغفرت خودم را شامل حال آنها کنم، که این هم حسابی دارد که مغفرت الهی جز از مجرای اشخاصی که به وسیله ی آنها هدایت شده اند نیست.

ولی به هر حال این خداست که اینها را برای شفاعت بر می انگیزاند. این است که قرآن می گوید: [قل لله الشّفاعة جمیعا](زمر:44) اصلا شفاعت از آنِ خداست. شما خیال می کنی که شما شفیع را برای شفاعت برمی انگیزانی، آن خداست که شفیع را برای شفاعت برانگیخته است. اگر او شفیع را برنیانگیزاند محال است او شفاعت کند، کدام شفیع است که جرأت شفاعت داشته باشد، کدام شفیع است که به خود اجازه بدهد یک کلمه برخلاف رضای خدا درباره ی کسی حرف بزند؟!

پس آن شفاعت مردود و شفاعت منفی است آن است که برای شفیع استقلال قائل باشیم.

* ما درباره ی هر یک از اولیای حق – و بلکه هر کامل تری نسبت به ناقص تر از خودش می تواند شفیع باشد – خیال نکنیم که این رفتن به سوی شفیع فرار از در خانه ی خداست! اگر بخواهد به شکل فرار از در خانه خدا باشد رفتن به سوی شفیع رفتن به سوی جهنم است.

شفاعت، مسلم شامل عده ای از اهل توحید می شود، همه شرایطش را ما نمی دانیم و اینکه در چه مواقعی برسد برای ما خیلی روشن نیست. ولی بالاخره در یک مواقعی برای اهل توحید شفاعت خواهد رسید. شفاعت همان مغفرت الهی است که وقتی به خدا نسبت می دهیم اسمش می شود "مغفرت"، وقتی به وسایلی که خدا برای مغفرت خودش برانگیخته است نسبت می دهیم اسمش می شود "شفاعت".

* حرفی که در زمان ما مطرح شده است بیشتر درباره شفاعت خواهی است. البته ریشه این حرف در پنج شش قرن پیش است، یعنی از ابن تیمیّه ی حنبلی معروف است که در دمشق بود و افکار خاصی داشت. او معتقد شد که شفاعت خواهی از هر شفیعی ولو پیغمبر به طور کلی شرک در عبادت است و جایز نیست، که بعد همین فکر به وسیله محمد بن عبدالوهّاب بیشتر تأیید شد و بعد به شکل یک مذهب در آمد که همین مذهب وهّابیهاست.

بطلان این فکر هم خیلی روشن است. شفاعت خواهی، تا به چه شکل شفاعت خواهی باشد، چه جور شفاعتی را بخواهی. خود قرآن وقتی که یک نوع شفاعت را نفی کرده و نوع دیگر را اثبات کرده و شفاعت به اذن خدا را اثبات کرده است، پس اگر ما از شفیع شفاعت به اذن پروردگار را بخواهیم این هرگز شرک نیست و ربطی به شرک ندارد. در خود قرآن این مطلب آمده.

قرآن می فرماید: [و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاؤک فاستغفروا الله و استغفرلهم الرّسول لوجدوا الله نفّباً رحیماً](نساء:64)

اینها آن وقت که گناهی مرتکب می شوند و پشیمان می شوند و در حال توبه قرار میگیرند اگر بیایند نزد تو و در حضور تو استغفار کنند، از خداوند طلب مغفرت کنند و تو هم برای آنها طلب مغفرت کنی، خدا را توبه پذیر و مهربان می یابند.

این "جاؤک و استغفر لهم الرّسول" یعنی چه؟؟؟

چرا این مسأله که بیایند نزد پیغمبر و پیغمبر هم برای آنها استغفار کند مطرح شده است؟ این خودش استشفاع است، استشفاع مغفرتی هم هست، چون این، کار بدون اجازه خدا نیست، خدا به پیغمبر اجازه داده است که مردم بیایند پیش او و او هم از خدا مغفرت بخواهد. این همان "من ذا الّذی یشفع عنده الّا باذنه" است و به این معنا حتی به ما اجازه داده.

* آیا جایز است ما خودمان به یکدیگر که می رسیم التماس دعا کنیم و بگوییم آقا خواهش می کنم درباره ما دعا کنید؟ وقتی ما از دیگری خواهش دعا می کنیم، این معنایش این است که او را واسطه قرار داده ایم، ولی چگونه؟ واسطه قرار داده ایم که او هم مانند ما مثل یک عبد و بنده، خدا را بخواند، او هم برای ما خیر ما را از خدا بخواهد. بدیهی است که این، واسطه قرار دادن است. اما این جور واسطه قرار دادن شرک نیست.

 

 

پ.ن: با سلام به همه دوستان

اول معذرت می خوام از همتون که این پستم یکم طولانی شد... بعد دوست دارم که اول همشو بخونین و بعد نظرتونو دربارش بگین... این متن رو از کتاب آسیب شناسی دینی (از منظر استاد شهید آیت الله مطهری) برداشتم... بعضی دوستان خیلی لطف کردن و تو پست ۹۹ منو همراهی کردن و نظرات و اعتقاداشونو درباره مسائل مطرح شده عنوان کردن... فکر می کنم این پست جمع بندی نسبتا خوبی باشه از گفته های دوستان...التماس دعا... 

 

 

  • کبوتر سپید

آقای من!

مولای غریب و تنهای من! مضطرّ فاطمه سلام الله!

اسیر آل محمد! پدر مهربان اهل عالم!

می خواهم غربتت را حکایت کنم، غربتی که دوازده قرن است ریشه دوانیده، غربتی که اشک آسمان و زمین را جاری ساخته، غربتی که برای برخی محبانت، غریب و ناشناخته است، غربتی که اجداد طاهرینت پیش از تولد تو بر آن گریسته اند.

متحیرم کدامین مصراع از این مثنوی "هفتاد من کاغذ" را بازخوانی کنم؟

کدام سطر، کدام صفحه و کدام فصل از مجلدات این کتاب قطور را بازنویسم؟

من از تصویر این غربت و غم ناتوانم.

از کجا آغاز کنم؟

از خود بگویم یا از دیگران؟

از نسل های گذشته یا از نسل امروز؟

از دوستان شکوه کنم یا از دشمنان؟

از عوام گلایه کنم یا از خواص؟

از آنانی بگویم که خاطر تو را می آزارند؟

از آنها که دستان پدرانه و مهربانت را خون ریز معرفی می کنند؟

از آنها که چنان برق شمشیرت را به رخ می کشند که حتی دوستانت را از ظهورت می ترسانند؟

از آنها که تو را به دور دست ها تبعید می کنند؟

از آنها که تو را دست نیافتنی جلوه می دهند؟

از آنها که به نام تو مردم را به دکه های خویش فرا می خوانند؟

از آنها که همواره بر طبل نومیدی می کوبند و زمان ظهورت را دور می پندارند؟

از آنها که تو را آنگونه که خود می پسندند و نه آنگونه که هستی و می خواهی نشان می دهند؟

آنها که غیبتت را به منزله "نبودنت" تلقی می کنند؟

مولای من... گویا همه چیز، دست به دست هم داده است تا شما در غربت بمانید! لشگریان ابلیس هم روز و شب درکارند.

نمی دانم چه کسانی واقعا تو را و ظهور تو را می خواهند؟ خدا می داند و تو!

اما این را می دانم که پس از گذشت دوازده قرن از شروع غیبت، هنوز پیروز این میدان، ابلیس و لشگریان انس و جن اویند که در کشاکش غیبت و ظهور، شب ظلمانی غیبت را تا هم اکنون امتداد داده اند.

از خود آغاز می کنم که اگر هرکس از خود آغاز کند، امر فرج اصلاح خواهد شد. می خواهم به سوی تو برگردم. یقین دارم برگذشته های پر از غفلتم کریمانه چشم می پوشی، می دانم توبه ام را قبول می کنی و با آغوش باز مرا می پذیری، میدانم که در همان لحظه ها، روزها و سال های غفلت هم، برایم دعا می کردی. من از تو گریزان بودم، اما تو همچون پدری مهربان، دورادور، مرا زیر نظر داشتی... العفو... العفو!

این شکایت را به کجا بریم که نه تنها بی خبران دور از آبادی، حتی برخی مؤمنان و مقدسان نیز، شنیدن از غربت حضرت بقیه الله علیه السلام را تاب ندارند؟!

خدایا! چه حجاب ضخیمی؟ چه غربت عجیبی؟!

 

و نرید ان نمنّ علی الّذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین(قصص:5)

ما می خواستیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم.

بنابر روایات زیادی این آیه در شأن امام مهدی(عج) نازل شده که خداوند برایشان و اصحابشان منت نهاد و پس از آنکه ضعیف و مستضعف بودند امام کند و ایشان را وارث گرداند.

امام کاظم(ع)می فرمایند: و چه نیکوست صبر و انتظار فرج؛ مگر نشنیده اید گفتار خدا را که فرموده است:

[فانتظروا انّی معکم منتظرین/منتظر باشید که من نیز با شما از منتظرانم]

اللهم عجل لولیک الفرج

 

*نیمه شعبان -ولادت حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه- بر همگان مبارک*

 

پ.ن۱: سلام به همه ی دوستان.

عزیزانی که پست قبلی رو نرسیدن بخونن لطف کنن یه سری بزنن و نظرشونو دربارش بگن...

اگر عمری باقی بود و تونستم، تو پست بعدی یه جمع بندی از نظراتتون می ذارم... ممنون 

پ.ن۲: فقط می خواستم بگم صدمین پست وبلاگم تقدیم به همه ی شما دوستداران اهل بیت

 

  • کبوتر سپید

سلام به همه دوستان...

در جواب کامنت "یه بنده خدا" :

کاشکی این دوست ما که خودشونو بنده ی خدا میدونن یه نشانی از خودشون می ذاشتن که من مفصل میرفتم و براشون بعضی چیزا رو شرح میدادم... خلاصه بگم که :

آخه من نوعی که آبرویی پیش خدا ندارم که خدا بدون واسطه منو قبول کنه... مثل زمان بچگیمون که وقتی کار بدی میکردیم حتی رو نداشتیم که بریم پیش بابا مامانمون بگیم که فلان چیزو می خوایم... حالا چون خدا خیلی خیلی بزرگتره شرمندگی و خجالت ما هم بزرگتره... من خودمو می گم گاهی اوقات از کارای بد خودم خجالت می کشم و از اینکه برم پیش خدا و ازش عذر خواهی کنم(توبه) بیشتر خجالت می کشم... پس اینجا توسل معنی پیدا میکنه... حالا توسل به کی، مهمه... خوب آره باید به کسی توسل کرد که پیش خدا آبرو داشته باشه... مثل من نوعی بنده ی گناهکار نباشه... بلکه "عبد" واقعی خدا باشه... حالا می تونه امام باشه یا اینکه پیغمبر باشه یا یکی که پاک باشه، نه مثل من........................

بعدش اینکه چند بار به چند تا دیگه از دوستان هم گفتم که ما سر بعضی معانی کلمات و جملات با هم اختلاف داریم... همه میدونیم که اگه خدا نخواد حتی یه برگ از رو درخت نمیوفته... حتی اگه خود خدا نخواد این دستام از کار میفتن و چیزی نخواهم گفت و نخواهم نوشت و ...

مثلا خود شما که خواننده ی این پستید، یه وقتی مریض میشین و دکتر بهتون یه چند تا قرص میده... بعده اون که خوب شدین چی چی میگین؟؟؟

خوب معلومه اکثرمون می گیم فلان قرصارو خوردم خوب شدم... آیا میگیم خدا خوبمون کرده؟!؟!... پس این یعنی اینکه (بدون واسطه) قرصا خوبم کردن؟؟؟... اینو می گن بازی با کلمات!!!... که هر کسی می تونه یه جور تعبیر و معنیش کنه... منی که میگم بابام میگه امام رضا(ع) مریضا رو شفا میده، منظورم این نیست که امام رضا(ع) با اراده ی خودشون و بدون اینکه (استغفر الله) خدایی در کار باشه این کارو انجام میدن، یا اینکه خدا نمی تونه کاراشو خودش انجام بده میده به یکی مثل اماما... بلکه منظورم بر میگرده به همون کلماتی که درست یا نادرست استفادشون می کنیم... کلماتی که خواسته یا ناخواسته باعث تفرقه بین مذاهب شده... به جای اینکه مسلمونا بیان و اسلامو گسترش بدن، دارن بازیچه ی یه سری کلمات میشن و با هم (مسلمان با مسلمان) میجنگن...  

هممون می دونیم -از مسلمانش گرفته تا غیر مسلمانش- که آخرش حساب کتابمون با خداست ودر این شکی نیست... پس بهتره از بعضی چیزا دوری کنیم و به چیزای مهم تری بپردازیم...

مثلا یه کم به فکر جوونامون باشیم که دچار خود فراموشی و خدا فراموشی شدن... این قدر دغدغه هاشون زیاد شده که اصلا یادشون رفته از کجا اومدن و به کجا می خوان برن...

توصیه می کنم همه ی جوونای مثل خودم که برن و کمی تو زمینه ی امامان معصوم که کی بودن و چی کار کردن و اصلا چه حکمتی بوده که خدا اونا رو آفریده کار کنن... به نظرم اون وقت می تونیم در این زمینه ها بشینیم و بیشتر بحث کنیم... مثلا اینکه چرا خدا تو قرآنش میگه: [و قل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله و المؤمنون / بگو عمل کنید، خدا و فرستاده ی او و "مؤمنان" اعمال شما را می بینند.]

آخر بحثم یه چند تا دعا از "قرآن" برداشتم که دیگه از طرف خیلیا بازخواست نشم!!!:

خدا هیچ کس را تکلیف نکند مگر به قدر توانایی او، نیکی های هر کس به سود او  و بدی هایش نیز به زیان خود اوست.

پروردگارا، ما را بر آنچه به فراموشی یا به خطا کرده ایم مؤاخذه مکن.

بار پروردگارا، تکلیف گران و طاقت فرسا که بر پیشینیان ما نهاده ای بر ما مگذار.

پروردگارا، بار تکلیفی فوق طاقت ما بر دوش ما منه، و بیامرز و ببخش گناه ما را، و بر ما رحمت فرما،

تنها آقای ما و یاور ما تویی، پس ما را بر گروه کافران یاری فرما. (بقره:286)

 

پ.ن: کامنت این دوست گرامی رو می تونید تو ادامه ی مطلب بخونید... دوستانی هم که نظری درمورد بحث این پست دارن می تونن نظرات و عقایدشونو تو کامنت دونی بذارن و انشا الله اگه همکاری کنین تو پست بعدی نظراتتون گذاشته میشه و "با هم، به هم" جواب میدیم... چون اطلاعات من خیلی کمه... دوست دارم کمکم کنین... باشد که رستگار شویم.

 *التماس دعا*

 

 

  • کبوتر سپید

بسم الله الرحمن الرحیم

خداوندا! توفیق طاعتت عنایتمان کن و توان دوری از گناه و معصیت.

خداوندا! به ما صداقت و خلوص در نیّت مرحمت کن و معرفتی که حدود تو را باز بشناسیم و حرمت بگذاریم.

خداوندا! لباس فاخر هدایت و استقامت را بر تن ایمان ما بپوشان و راستی و درستی و حکمت را بر زیان ما ساری و جاری بساز.

خداوندا! دلهای ما را از دانش و معرفت لبریز کن و درون ما را از حرام و شبهه ناک ، پاک نگاه دار.

خداوندا! دستهای ما را از ستم و تعدی و سرقت باز دار و چشمها و نگاههای ما را از خیانت و معصیت و آلودگی بپوشان و راه گوشهایمان را بر هرچه غیبت و لغو و بیهودگی ببند.

خداوندا! بر تن علمای ما لباس زهد و نصیحت بپوشان و چشمه های تلاش و کوشش و رغبت را از درون دانش اندوزان ما بجوشان و به شنوندگان ما جرعه ای از شهد پذیرش و پیروی بنوشان.

خداوندا! به مریض های مسلمین ، شفا و آسایش عنایت بفرما و مردگانش را با دستهای مهر ومحبت و رحمت خویش بنواز.

خداوندا! تونگران ما را دست و دلِ باز عنایت کن و روح فروتنی ببخش و به فقیران ما شکیبایی و قناعت و استغناء بیاموز.

 خداوندا! به پیران ما وقار و آرامش دل ببخش و پیش روی جوانانمان مسیر توبه و بازگشت را بگشای و زنانمان را به زینت حیا و عفت بیارای.

 خداوندا! رزمندگان ما را با دستهای یاری ات پیروز کن و اسیرانمان را به خانه ی خلاص و رهایی بازگردان.

خداوندا! به مدیران و مسئولان و مقامداران ، عدالت و دلسوزی و مهرورزی بیاموز و در میانه  مردم ، روح انصاف و خوشرفتاری و حسن سلوک حاکم کن.

خداوند! حجاج و زائران را در زاد و توشه و هزینه ، برکت عنایت کن و بر آنچه سوغاتشان کرده ای - از حج و عمره - توفیقشان ده.

به کرامت و رحمتت ای مهربانترین  مهرورزان!

 

دعای حضرت مهدی(عج)

ترجمه:سید مهدی شجاعی

 

                ** ولادت حضرت امام حسین(ع)، حضرت ابوالفضل العباس(ع) و

                                حضرت امام زین العابدین(ع)  گرامی باد.**

 

از امام حسین(ع) سوال شد: فضیلت و کمال انسان در چیست؟

درپاسخ فرمود: در اختیار گرفتن زبان و بذل احسان.

سوال شد: نقص انسان در چیست؟

فرمود: پرداختن به چیزهای بیهوده.

 

  • کبوتر سپید