خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست؟
مگر می شود این ثانیه های راکد را به آمدن تو نوید نداد؟
مگر می شود برای کاروان غریب محرم سوخت و لابه لای شعله های آن به یاد تو نبود؟
مگر می شود نگاه نگران خورشید جمعه را جز با وعده ی حتمی خدا تسلی داد؟
پژواک نام تو هر ثانیه در ذهن ما تکرار می شود
ما شکیبایی زینب نداریم
العجل یا مولای .... یا صاحب الزمان
سلام
تعجبم....تو کجا ؟ این حقیر ساده کجا؟
همیشه گفته ام آقا تو عزتم دادی