سلام آقای خوبم؛
عیدتان مبارک!
نمی دانم این چندمین شب جمعه ایست که برایتان نامه می نویسم!
نمی دانم چندمین بار است که با شکوه های روزگار هر هفته سرتان را درد می آورم .... ببخشید!
ببخشید که همیشه شب های جمعه از خدا می خواهم بیایید
آخر قرار آمدنت در تقویم دلهای ما یکی از همین جمعه هاست
خدا کند که بیایی ....
ای آرزوی آرزو آن پرده را بردار از او من کس نمی دانم جز او مستان سلامت می کند
ای ابر خوش باران بیا، وی مستی یاران بیا ای شاه طراران بیا، مستان سلامت می کند *
آنقدر نیامده اید و ندیده ایم تان که توی آل یاسین به شما به اسم "مأمول" ** سلام می کنیم
دیگر این روزها داشتن و دیدنتان آرزو شده.... ما که دلمان گرم است
آخر شما از آن دست آرزوهایی هستید که حتما" یک روز برآورده میشوید، مستجاب می شوید؛ حتی اگر یک روز به آخر دنیا مانده باشد.
کاش ببینیمتان و بشناسیمتان و "پا دوی تان" *** بشویم ...
* مولانا جلال الدین محمد بلخی
** مأمول یعنی آرزو شده «السّلام علیک ایّها المقدّم المأمول »
*** و المسارعینَ الیه فی قضاء حوائجه /دعای عهد
أَلسَّلامُ عَلَى الْقَتیلِ الْمَظْلُومِ،
سلام برآن کشته ی مظلوم،
أَلسَّلامُ عَلى عَلِىّ الْکَبیرِ،
سلام بر علی اکبر،
أَلسَّلامُ عَلَى الرَّضیـعِ الصَّغیرِ،
سلام بر آن شیر خوار کوچک،
ِأَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ،
سلام بر آن محاسن به خون خضاب شده،
أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ،
سلام بر آن گونه خاک آلوده،
أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ،
سلام بر آن دندان چوب خورده،
أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ،
سلام بر آن سرهای بالای نیزه رفته،
وقتی سخت، سرگرم کارو زندگی شده ای. طوری که حتی با صدای باران هم آرام نمی شوی
در روزهای سرد پاییز، شعله ای آشنا تمام وجودت را گرم می کند
و تو آرام که نمی گیری، هیچ!
گُر می گیری منتظر ....
آتشی که نا حشر خاموش نمی شود ...
بیا به آن مرد بیابان گرد هاشمی بگوییم:
ما تنهایت نمی گذاریم! این را چشم های خیس و دل نگرانمان می گوید
آری؛
انتظار مهدی (عج) امتداد عاشورای حسین (ع) است...
عزاداری هایتان قبول. اجرتان با سیّد الشهدا...
در خلوت خالصانه تان با خدا یاد ما هم باشید ...
حال و هوای قم و جمکران در نیمه شعبان خیلی فرق داشت با جاهای دیگرو این غصه دارم می کند
روز قبل از نیمه شعبان بچههای کوچه آب و جارو آوردند، طاق نصرت را عَلَم کردند، ریسهها را
سر انداختهاند و راه به راه شربت
و شیرینی تعارفمان می کردند ... اما فردای ولادت تان .....
به قولی شعبان که به نیمه میرسد یاد شماییم و ....
نمی دانم چرا در نبود شما خلا و کمبودی حس نمی کنیم "از ماست که بر ماست" ما مستحق بلای
غیبتیم
عجیب نیست که در نوسانات بازار پول و سکه و ارز و طلا به خوبی قانون عرضه و تقاضا را
می فهمیم اما
نوبت به ظهور و دعا برای فرج که می رسد از فهم همین قاعده ی ساده عاجز می
شویم که
اگر تقاضا و دعا برای ظهور بالا برود خداوند از ظاهر کردن حجت خویش ابایی نخواهد
داشت ! اگر همین قدر مصرانه در همه جا ناله می زدیم برای دیدارتان آنوقت ....
همین قدر می دانم که زمین به دست بشر گلستان نمی شود و در غیاب شما
دنیا روی ثبات و آرامش
را نخواهد دید
می گویند وقتی بیایید مردم آنقدردچار فراموشی شده اند که با شنیدن حرف
هایتان انگار از دینی
تازه می گویید .نمی دانم آن زمانی که از آن سخن می گویند
مربوط به زمانه ماست یا هنوز سال
های زیادی باقی مانده
به هر حال سال هایی گذشته و سال هایی مانده تا دیدن خورشید رویتان...
دورانی که در آنیم شبیه وقت «تردید» و «سوال» است. وقتی که هیچ عقل
خاکی جوابی برای آن
پیدا نمی کند! وقتی
است که ظلم جرات پیدا می کند و ناحقی هویدا می شود. و عدل می گوید صبر
می کنم!
نمی دانم چطور می شود؛ ما که روز های این زمانه را زندگی می کنیم، ناغافل
از ذهنمان می گذرد
"خودش باید بیاید" آنوقت این جور وقت ها دلم روشن می شود...
هنوز خیلی از ما اهل تعارف های شفاهی که حافظه ای به قدر همان لحظه دارند نیستیم!
هنوز سعی می کنیم اهل لبخند در ظاهر و خنجر از پشت نباشیم! برای همین غممان غم است و
شادی مان شادی...
نا امیدی مان گناه است و امیدمان روشنی ....
وقتی می بینم هنوز یادمان هست که خیلی چیزها باید سوال بماند و باید
منتظر باشیم تا پاسخش را
شما نشانمان دهید و محکم روی این حرف خدا می مانیم و می گوییم :
« همانا پس از تورات در کتاب زبور نوشتیم که زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد»*
به اراده و امیدی که به این انتظار است دلگرم می شوم .دلگرم می شوم که
هنوز آدم هایی پیدا
می شوند که باز توی دعاهایشان برای دیدنتان حریص اند و برای آمدنتان صلوات و ذکر و امن
یجیب نذر می کنند
دلم می خوهد آنقدر انسانیت را زندگی کنیم و سوال بتراشیم و منتظر
بمانیم که ندای بی قراری مان
با گرفتن جواب مبارک شود
حضرتِ دلبر؛
بیا، ما را نه، این کوچههای آراستهی بیتاب را که خوش به حالشان شده که هر کسی کاری می کند
که زیبا شوند دستِ خالی برنگردان؛ به قدومی، ردّپایی، کرشمه ای، نگاهی....
و دعامان کنید خدا کمک حالمان شود تا ما هم قد بکشیم و آماده دیدار شویم ....
آمین
پ.ن : وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ "آیه 105 سوره انبیا"
دعاى امام رضا (ع) براى صاحب الامر(عج) :
خدایا با قیام او ظلم و ستم را نابود ساز و بمیران. و عدالت را ظاهر ساز و بر فراز آور، با قیام او دین محض الهى را جلوه گر کن که از هر کژى و بدعتى برکنار و پاکیزه است.
خدایا با نور عدالت او ظلمت هاى تو در توى ستم گران را برملا کن و آتش کفر با حلاوت عدالت او خاموش گردان.
(الطوسى، مصباح المجتهد، ص 409)