محوّل الحال من می شوی وقتی سر می گذارم روی زانوانم از فرط تنهایی!
وقتی میبینی نگرانی خیلی ها تلمبار شده روی قلبم!
یک احساس خوبی است وقتی صدایم می کنی!
وقتی غصه هایم را رصد می کنی و مرهم زخمم می شوی و نمی گذاری دلم بگیرد.
وقتی می گویی برو پیش امام رئوف ات، همان غریب مهربان؛ برو و یک دل سیر حرف بزن برایش! کنار خودش . ..
می گویی:
حق نداری غصه دار باشی
حق نداری دلت بگیرد
حق نداری ....
من با توأم . ما با تواییم
همچین وقت هایی حالم
خوب می شود.که میبینم حواستان به من هم هست، دلم قرص ترمی شود ازهروقتی!
خواستم بگویم همین جور خوب ِ مهربانی که هستی،
باش. خواستم بگویم به این بچهبازیهای من
نگاه نکنی یکوقت، قهرت بگیرد، تصمیم بگیری به عقوبتت ادبم کنی.
من همان بیظرفِ ناتوانی هستم که بودم. تو همان
صبور ِ یکتای ِ بینظیر ِ من باش ...
فَلَمْ أَرَ
مَوْلًى کَرِیما أَصْبَرَ عَلَى عَبْدٍ لَئِیمٍ مِنْکَ عَلَیَّ
من ندیدم مولای بزرگواری به قدر تو
بر بندهی بیمقداری مثل من صبر کند (فرازی از دعای روح بخش ودل انگیز افتتاح)
پی نوشت : امروز به امید خدا راهی مشهد الرضا و زائر حرم امام رئوفم هستم. یا امام رضا (ع) ممنونم ...
دعاگویتان هستم و محتاج به دعا