السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

بابام میگه امام رضا (ع) مریضا رو شفا می ده دوای درد مردمو از طرف خدا می ده

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

بابام میگه امام رضا (ع) مریضا رو شفا می ده دوای درد مردمو از طرف خدا می ده

مشخصات بلاگ
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کربلا» ثبت شده است

رمضان

امروز که داشتی بارو بنه ات را می بستی که بروی

باران بارید!

و من هر وقت باران می بارد بیشتر از هر وقتی دلم زیارت جامعه می خواهد

و چه تلاقی قشنگی داشت این باران ِ آخرین روز ِ تو  و زیارت جامعه کبیره

دلم می خواست دوباره بخوانم و برسم به آن‌جا که «و بِکُم ینزّل الغیث»؛

بگویم به خاندان محمّد که  برای خاطرِ عزیز شماهاست، که باران می‌بارد، که آسمان دریغ نمی‌کند،

که روزگارِمان نو می‌شود. تر و تازه می‌شود و باز به خدا بگویم من بنده ی ایمان آوردن های بعد

بارانم ....

باران می بارید و توی گوشم  مدام ذکر حسین می پیچید و دلم هوایی کربلا می شد ...

زیارت جامعه، باران، کربلا، فراق تو و یک دنیا آرزوی روی دست ...

  • کبوتر سپید

چشمم را می بندم و مجسم می کنم تابلوی سفید سر در بارگاه تان را حضرتِ ساقی ...

همان تابلوی سفیدی که رویش با خط سبز نوشته شده "السلام علیک یا ساقی العطاشی کربلا" و برایمان

هر بار می شد اذن دخول حرم  شما و آقا و مولایمان!

آخر می دانید این روزها بی تاب تر شده ایم! تشنگی مدام اسم شما را گوشۀ ذهن هامان هَک می کند و

متواتر اسم شما روی لب های خشکیده و ترک خورده مان جاری و ساری ست...


دارم فکر می کنم مگر شش ماهه چند قطره آب می خواهد؟

  • کبوتر سپید


امشب که پر از زمزمه احساسم        تا کرب و بلا رفته مست یاسم

سوگند به آب و به رباب و اصغر          من تشنه مَشک پاره عباسم


البته که اتفاقی نیستید در خاطرم،  وقتی مادرم می گوید "بیمه ابوالفضل فاطمه (س)" هستید

میان شورش این همه فکر، یادتان پرچم صلحی شد

حالا دلم حسابی پر کشیده بین الحرمین و زیارت ضریح و بارگاهتان "السلام علیک یا ساقی عطشان کربلا"


این عکس را مدام میبینم و یادم می آید همان روزهایی که چقدر همین جا ایستادم و برایم مکرر این سوال پیش می آمد که چرا سکوت اینجا بیشتر از باقی مکان هاست؟! بعد به خودم می گفتم : شاید چون علمدار کربلا مرد سکوت بود و موظف به اجرای امر مادر :


*کلام مادر که تمام می شود ناگهان برق غریبی در چشمهایش درخشید با جدیتی بی سابقه اما همراه با ملاطفت مرا از جا بلند کرد، مقابل خودش نشاند و گفت:

ببین!عباس من!

نسبت تو و فرزندان فاطمه نسبت برادر با برادر و خواهر نیست
همچنان که نسبت من باعلی نسبت زن و شوهر نیست
نمیدانم با  دست تضرع کدام دخیل بسته ای یا دعای نیمه شب کدام دلشکسته ای یا نفس اعجازگر کدام رسول کمر به کرامت بسته ای ، خدا لباس کنیزی این خاندان را برتنم پوشاند.
این لباس آنقدر بر تن من گشاد بود که من در آن گم میشدم اگر خدا دست مرا نمیگرفت.
این وصلت هزاران بار از سر من زیاد بود اگر خدا دست مرا از زمین بلند نمیکرد.
تو مبادا گمان کنی که ما همسان و همشأن این خانواده ی بی نظیریم.
اینها تافته ی جدا بافته ی عالمند اینها زمینی نیستند ،آسمانی اند ،خاکی نیستند افلاکی اند.
اینها جانشینان و کارگزاران خدا در زمین اند.
خدا به اهل زمین منت گذاشته که این دردانه های خودرا چند صباحی راهی زمین کرده است
آسمان و زمین و ماه و خورشید از صدقه ی سر اینها آفریده شده است
پدرت معلم مسیح بوده است و در گهواره ی نور ومنادای کلیم بوده است در کوه طور
مبادا پدر را به لفظ پدر صدا کنی!
مبادا حسن و حسین را برادر خطاب کنی!
مبادا زینب و ام کلثوم را خواهر بخوانی!
آقای من ! و بانوی من!
این صمیمانه ترین خطاب تو باشد باسروران و موالی ات
مبادا از پشت سرشان قدمی فرا پیش گذاری!
مبادا پیش از آنها دست به غذاببری!

مبادا پیش از آنها صحبتی کنی!

مبادا پیش از آنها " آب" بنوشی!

                                        مبادا پیش از آنها " آب "بنوشی!


                                   * سقّای آب و ادب، سیّدمهدی شجاعی، عباس امّ البنین، صفحه 37


پ.ن : یادم هست در همان بازه زمانی چندین نفر را پیش از آنکه به خانه ابدی شان ببرند برای زیارت به این مکان مقدس می آوردند و من چقدر بهشان غبطه خوردم ....

پیش از ترک این سرای فانی، چه ضمانت کنندگانی راهی شان می کردند....

یا ساقی عطشان کربلا، یا قمر بنی هاشم اغثنی....

پ.ن2: اگر دلتان هوایی شد و شکست برایم و همه کسانی که التماس دعا گفتند دعا کنید که بسی محتاج به دعاییم


پایان نگارش مطلب : 3:00بامداد

  • کبوتر سپید

ساعت 3 بامداد و من دلم با زائران اربعین است!

عجیب پر غمم این روزها؛

خاصه اینکه در این حال و هوای بارانی ِ دلم ؛ نوای

"من پر از یا لیتنایم، تو کجایی من کجایم

من دلی تنگم که هر شب، می‌بری تا کربلایم

یابن زهرا ...."

خود به خود میهمان حسینیهء خودمانی ام شده ....همه چیزجور است برای آتش زدن این دل....


"این حسین (ع) کیست که عالم همه دیوانه اوست"


فلسفه این جمله ، وقتی پر رنگ تر می شود برایت که ایییییییییین همه زائر را می بینی که سر از پا نمیشناسند و می خواهند خودشان را

 برسانند به کربلا؛

سرزمین حسین فقیر و غنی برایش فرقی ندارد

عاشق حسین سرما و گرما را نمی فهمد

عشق به حسین جا و مکان ، زبان و فرهنگ ، رنگ و چهره نمی شناسد. در خبر ها آمده بودعاشقان حسین از هر قشر و طائفه ای هستند .

 دیدم و خواندم، می شود عاشق حسین بود و لا به لای هندوها زندگی کرد

می شود عاشق حسین بود؛ حتی در غرب افریقا!  

دیدم، می شود اهل سنت باشی و از زامبیا و گریه امان حرف زدن را از تو بگیرد و زخم اشک هایت جگر سنگ را آب کند!

خواندم،حال و هوای عاشق حسینی که بودایی بوده و حالا شیعه شده ....

شاید نشود حتی به اندازه یک کلمه با اینان هم کلام شد امّا از حرف هایشان محبـّت را درک می کنی که نام" اباعبد الله الحسین" را چه بی پیرایه و با عشق بر زبان جاری می کنند....

امام حسین را می شنوی در جانِ کلامشان و خودت خوب می دانی که دیدن ضریح حسین آرزوی همه است. آرزوی همه .....

عاشق حسین انگار فاصله برایش بی معناست؛

خواندم؛ سیّد الشهدا از چین ،کامرون ،آلمان هم میهمان دارد ....

عاشق حسین ، عاشق حسین است .حالا هر جا متولد شده ؛ بماند!

خوش به سعادتشان که.ما جاماندگانیم  ..... هر حاجتی داری با این جماعت یا حسینی بگو .....

 

اللّهم الرزقنی


پ.ن1 : نوای جناب میثم مطیعی که باعث شد این ها را بنویسم را از اینجا می توانید دریافت نمایید. 


پ.ن 2 : به 20000350 " لبیک یا حسین " ارسال کنید تا زائران کاروان اربعین ، در روز اربعین نائب الزیاره شما در کربلای 

معلی باشند

التماس دعای فراوان   

  • کبوتر سپید