شفاعت بدون رضایت خدا؟!
بسم الله الرحمن الرحیم
اعتقاد مشرکین به شفاعت، ناشی از تفویض بود، تفویض به این معنا که دیگر اجالتاً کار از دست خدا بیرون است، دست بتها است. در نظر آنها عالم نسبت به خدا مثل ساعت بود نسبت به ساعت ساز. به یک ارباب انواعی اعتقاد داشتند و به یک بتهایی و به یک ارواحی که مثلا با این بتها ارتباط دارند، و البته اینها در خیلی قدیم بوده، در این زمانها همان پوسته اش باقی مانده بوده و آن مقدارها در آن بنوده. این بود که اینها می گفتند ما دیگر کار زیادی به خدا نداریم، کار اساسی مان با اینهاست.
البته ما هم اگر بخواهیم درباره شفاعت شفعا چنین اعتقادی داشته باشیم و بگوییم خدا یکی دستور دارد، یک قانون دارد، یک رضایت دارد، امام رضا(ع) دستور و قانون و رضایت دیگری دارد؛ خدا یک دستگاه دارد، امام رضا(ع) دستگاه دیگری؛ دستگاه خدا یک حساب دارد، دستگاه امام رضا(ع) حساب دیگری، و آنجا مطلب به شکل دیگری است؛ بعد بگوییم ما که دستمان به خدا نمی رسد، آنجا کار خیلی مشکل است، می آییم امام رضا(ع) را که به یک چیزهای سهل و ساده ای راضی می شود شفیع قرار می دهیم. این جور اعتقاد به شفاعت امام رضا(ع) قطعا باطل است، یعنی از نوع اعتقاد به شفاعتی است که بت پرستها درباره بتها داشتند.
ولی اگر کسی اعتقادش به شفاعت این باشد که خیر، امام رضا(ع) اصلا بدون اجازه و رضایت خدا محال است شفاعت کند، بعلاوه او کارش حساب دارد، [و هم یعلمون] است، [الّا من اذن له الرّحمنُ و رضی لهُ قولاً / در آن روز شفاعت هیچ کس سود نبخشد جز آن کس که خدای رحمان به او رخصت شفاعت داده و سخنش را پسندیده باشد.](طه:109) است، خود شفاعتش به اجازه خداست.
این خداست که شفعا را بر می انگیزاند و مامورشان می کند که شما از من مغفرت بخواهید برای چنین کسان تا من مغفرت خودم را شامل حال آنها کنم، که این هم حسابی دارد که مغفرت الهی جز از مجرای اشخاصی که به وسیله ی آنها هدایت شده اند نیست.
ولی به هر حال این خداست که اینها را برای شفاعت بر می انگیزاند. این است که قرآن می گوید: [قل لله الشّفاعة جمیعا](زمر:44) اصلا شفاعت از آنِ خداست. شما خیال می کنی که شما شفیع را برای شفاعت برمی انگیزانی، آن خداست که شفیع را برای شفاعت برانگیخته است. اگر او شفیع را برنیانگیزاند محال است او شفاعت کند، کدام شفیع است که جرأت شفاعت داشته باشد، کدام شفیع است که به خود اجازه بدهد یک کلمه برخلاف رضای خدا درباره ی کسی حرف بزند؟!
پس آن شفاعت مردود و شفاعت منفی است آن است که برای شفیع استقلال قائل باشیم.
* ما درباره ی هر یک از اولیای حق – و بلکه هر کامل تری نسبت به ناقص تر از خودش می تواند شفیع باشد – خیال نکنیم که این رفتن به سوی شفیع فرار از در خانه ی خداست! اگر بخواهد به شکل فرار از در خانه خدا باشد رفتن به سوی شفیع رفتن به سوی جهنم است.
شفاعت، مسلم شامل عده ای از اهل توحید می شود، همه شرایطش را ما نمی دانیم و اینکه در چه مواقعی برسد برای ما خیلی روشن نیست. ولی بالاخره در یک مواقعی برای اهل توحید شفاعت خواهد رسید. شفاعت همان مغفرت الهی است که وقتی به خدا نسبت می دهیم اسمش می شود "مغفرت"، وقتی به وسایلی که خدا برای مغفرت خودش برانگیخته است نسبت می دهیم اسمش می شود "شفاعت".
* حرفی که در زمان ما مطرح شده است بیشتر درباره شفاعت خواهی است. البته ریشه این حرف در پنج شش قرن پیش است، یعنی از ابن تیمیّه ی حنبلی معروف است که در دمشق بود و افکار خاصی داشت. او معتقد شد که شفاعت خواهی از هر شفیعی ولو پیغمبر به طور کلی شرک در عبادت است و جایز نیست، که بعد همین فکر به وسیله محمد بن عبدالوهّاب بیشتر تأیید شد و بعد به شکل یک مذهب در آمد که همین مذهب وهّابیهاست.
بطلان این فکر هم خیلی روشن است. شفاعت خواهی، تا به چه شکل شفاعت خواهی باشد، چه جور شفاعتی را بخواهی. خود قرآن وقتی که یک نوع شفاعت را نفی کرده و نوع دیگر را اثبات کرده و شفاعت به اذن خدا را اثبات کرده است، پس اگر ما از شفیع شفاعت به اذن پروردگار را بخواهیم این هرگز شرک نیست و ربطی به شرک ندارد. در خود قرآن این مطلب آمده.
قرآن می فرماید: [و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاؤک فاستغفروا الله و استغفرلهم الرّسول لوجدوا الله نفّباً رحیماً](نساء:64)
اینها آن وقت که گناهی مرتکب می شوند و پشیمان می شوند و در حال توبه قرار میگیرند اگر بیایند نزد تو و در حضور تو استغفار کنند، از خداوند طلب مغفرت کنند و تو هم برای آنها طلب مغفرت کنی، خدا را توبه پذیر و مهربان می یابند.
این "جاؤک و استغفر لهم الرّسول" یعنی چه؟؟؟
چرا این مسأله که بیایند نزد پیغمبر و پیغمبر هم برای آنها استغفار کند مطرح شده است؟ این خودش استشفاع است، استشفاع مغفرتی هم هست، چون این، کار بدون اجازه خدا نیست، خدا به پیغمبر اجازه داده است که مردم بیایند پیش او و او هم از خدا مغفرت بخواهد. این همان "من ذا الّذی یشفع عنده الّا باذنه" است و به این معنا حتی به ما اجازه داده.
* آیا جایز است ما خودمان به یکدیگر که می رسیم التماس دعا کنیم و بگوییم آقا خواهش می کنم درباره ما دعا کنید؟ وقتی ما از دیگری خواهش دعا می کنیم، این معنایش این است که او را واسطه قرار داده ایم، ولی چگونه؟ واسطه قرار داده ایم که او هم مانند ما مثل یک عبد و بنده، خدا را بخواند، او هم برای ما خیر ما را از خدا بخواهد. بدیهی است که این، واسطه قرار دادن است. اما این جور واسطه قرار دادن شرک نیست.
پ.ن: با سلام به همه دوستان
اول معذرت می خوام از همتون که این پستم یکم طولانی شد... بعد دوست دارم که اول همشو بخونین و بعد نظرتونو دربارش بگین... این متن رو از کتاب آسیب شناسی دینی (از منظر استاد شهید آیت الله مطهری) برداشتم... بعضی دوستان خیلی لطف کردن و تو پست ۹۹ منو همراهی کردن و نظرات و اعتقاداشونو درباره مسائل مطرح شده عنوان کردن... فکر می کنم این پست جمع بندی نسبتا خوبی باشه از گفته های دوستان...التماس دعا...
- ۸۸/۰۵/۲۰
اول شدم - نه ََ؟؟