مردمکهایم تو را ندیده می بینند...
در قاب چشمهای خیالم تصویر گنبد زرد زیبای تو و حریم حرم امنت نقش می بندد
و بی اختیار اشکهایم روانه می شود،
راه دور است؟ نه راه دور نیست،
فقط اصفهان- فرودگاه- بلیط- هواپیما- فرودگاه- مشهد- حرم،
این دور نیست، نزدیک است،
چشمانم را باز می کنم،
اذن دخول را با قطره های جاری اشکم شستشو میدهم ،
از ایستگاه بازرسی می گذرم و به تو سلام می گویم.
پابرهنه روی سنگ های یخ کرده راه می روم،
چه کیفی می دهد جلوی ایستگاه آبخوری بایستی!
حتی لمس کردن لیوان یکبار مصرفی که آب گوارای حرمت به آن جان می بخشد دلنواز است
و چه لذت بخش تر وقتی که آب گوارا را می نوشی.
ایستگاه آبخوری را با تمام جذبه پرشور معرفتش رها می کنم
و با عزمی راسخ تر به راه می افتم،
من اینجایم در صحن جمهوری، می گریم و تو را از ذره ذره جریان هوا می بویم.
من آرامم ولی دریای شور، ساکنم ولی در جریان.
ای معبد آرزوهای من! تو را می جویم.
وقتی کفشهایم را در فضای بخار گلاب کفشداری تحویل می دهم تازه می فهمم که رسیده ام!
راه نزدیک است، من اینجایم و تو اینجا بوده ای.
من سرگردانم ،
حیرانم ،
بی آنکه رو بچرخانم به سمت ضریح مهربان تو گام برمی دارم،
صدایت می کنم و برای شیفتگانت اشک می ریزم،
و مردمکهایم تو را ندیده می بینند.
اسفند ماه 1387- حرم مطهر امام رضا(ع)
پ.ن: سلام به همه شما دوستان عزیز
این متن قشنگ رو دوست عزیزمون "سایه" واسمون فرستادن... تشکر میکنم از ایشون... دعا بفرمایید واسه عاقبت بخیری همه ی جوونا... واسه رفع گرفتاری همه ی گرفتارها... التماس دعا
شعر نوشت!!!:
آهـوی بـی گـناه مرا ضامنی مباد دامم خوشا بهشت نگاه مجرّدت
با خوب ها معامله ات چیست؟ نازنین! وقــتی کــه ایـنچــنینی بـا زائــر بــدت!
دل، جز سلام در طمعی نیست...والسّلام! لــب بــاز کــن بــه هــمت لـطف سـرآمدت
- ۸۸/۰۶/۱۲
وبلاگ خیلی خوبی دارید... چند تا از پست ها رو خوندم... واقعا دست شما و کسانی که براتون مطلب فرستادند درد نکنه...
از این که وبلاگ رو دیدم خوشحال شدم
...