گریه ی آمدنی
چهارشنبه, ۴ آذر ۱۳۸۸، ۰۱:۲۵ ق.ظ
شب، وقتی شده روشن شعرای یمنی،
خاموشند و نیوشا مرغانِ چمنی،
شب، وقتی که تو از هر سویی جلوه گری،
یا رب! همسخنم کن با بی همسخنی
شب، بی شک یکی از اسماء اعظم توست
ای اسماء تو اعلی در دنیای دنی
با خوبان تو دنیا راضی شد به بدی
تا با من به چه سازد غیر از دلشکنی
یا سیراب خودت کن من را، یا که بسوز
یا پنهان چو عطش، یا چون آتش علنی
حرزی ده به من از ایمانی بی کم و کاست
ده با معرفتت من را همپیرهنی
همچون حضرت باقر جاری کن به دلم
علم منحصرت را دور از ما و منی
... امشب از چه توسل پیدا کرده به "او"
سیل گریه ی بعد از این شعر آمدنی...؟!
ای خدای باقر!
علم نیست آنچه در نزد مردمان است. علم آن است که مظهرش باقرالعلوم است. ما را سنگریزه ای از سلسله جبال علوم باقری عنایت کن.
- ۸۸/۰۹/۰۴
http://www.safirhost.net