زمین به عشق او می چرخد...
هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأمِّیِّینَ رَسُولا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ (٢)وَآخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (٣)
2. It is He who has sent amongst the Unlettered an apostle from among themselves, to rehearse to them His Signs, to sanctify them, and to instruct them In Scripture and Wisdom,- although They had been, before, In Manifest error;-
3. As well As (to confer all these benefits upon) others of them, who have not already joined them: and He is Exalted In Might, wise.
او کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها می خواند و آنها را تزکیه می کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می آموزد و مسلما پیش از آن در گمراهی آشکار بودند. و نیز قوم دیگری از آنان را(که به روایت پیامبر مراد عجمند!) که هنوز به عرب(در اسلام) ملحق نشده اند هدایت فرماید که او خدای مقتدر و همه کارش به حکمت و مصلحت است (جمعه: 2 و 3)
***
فرشته نبود. بال هم نداشت. رویین تن نبود و پیکر پولادی نداشت. مادرش الهه ای افسانه ای نبود و پدرش نیم خدایی اسطوره ای.
او پیامبر بود. پیامبر. و همین جا زندگی می کرد. روی همین زمین و زیر همین آسمان. شبها همین ستاره ها را می دید و صبح ها همین خورشید را. انسان بود، راه می رفت و نفس میکشید. می خوابید و بلند می شد. گرسنه می شد و غذا می خورد. غمگین می شد و شاد می شد. می جنگید و پیروز می شد. زخم برمی داشت. شکست هم می خورد. مثل من، مثل تو، مثل همه.
فرشته نبود، بال هم نداشت. پیامبر بود. با همین وسوسه ها. با همین دردها و رنج ها. با همین تنهایی ها و غربتها. با همین تردیدها و تلخی ها. پیامبر بود. ساده مردی اُمی. نه تاجی و نه تختی. نه سربازانی تا بن دندان مسلح و نه قصر و بارویی سر به فلک کشیده.
آزارش به هیچ کس نرسید و جوری نکرد و هیچ از آنها نخواست و جز راستی نگفت. اما او را تاب نمی آوردند. رنجش می دادند و آزارش می رساندند. دروغگویش می خواندند. شعبده باز و شاعرش می گفتند.
و به خدعه و به نیرنگ پشت به پشت هم می دادند و کمر به نابودی اش می بستند. اما مگر او چه کرده بود؟ جز آن که گفته بود، خدا یکی است و از پس این جهان، جهان دیگری است و آدمیان در گرو کرده خویشند. مگر چه کرده بود؟ جز آن که راه را، راه رستگاری را نشانشان داده بود.اما تابش نمی آوردند. زیرا که بت بودند، بت ساز، بت شیفته، بت انگار و بت کردار.
فرشته نبود. بال هم نداشت. و معجزه اش این نبود که ماه را شکافت. معجزه اش این نبود که به آسمان رفت. معجزه اش این بود که از آسمان به زمین برگشت. او که با معراجش تا ته ته آسمان رفته بود می توانست بر نگردد، می توانست. اما برگشت. باز هم روی همین خاک و باز هم میان همین مردم.
و زمین هنوز به عشق گامهای اوست که می چرخد.
و بهار هنوز به بوی اوست که سبز می شود. و خورشید هنوز به نور اوست که می تابد.
به یاد آن پیامبر، پیامبری که فرشته نبود و بال هم نداشت...
- ۸۸/۱۲/۱۱
ایا از بزرگترین وبلاگ عکس دیدن کردی؟
عکس های روز
عکس های خنده دار و جالب
اس ام اس های عاشقانه و .........
کلی مطالب زیبا
هر عکسی بخوای دارم
عکس از سراسر اینترنت
امیدوارم که لحظات خوشی را در این وبلاگ سپری کنید
www.ax2ni2.blogfa.com
www.ax2ni2.tk