رنگ رخساره خبر می دهد ...
[ اللَّهُمَّ اکْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ ...]
درد را از هر طرف که بخوانی درد است!
بعضی دردها را نمی شود گفت! به قول قیصر "درد های من نهفتنی است"
اما در میان همه ی دردها، نداشتن " تــــــــو " دردی است که اگر دنیا را هم به آدم بدهند انگار باز چیزی ندارد
خط فقر جایی میان بود و نبود توست
جایی میان دار و ندار من ...
با سلام
خواهی خلاص شوی زدستم بگو بمیر
اما مدال نوکریت را زمن نگیر
من غیر نوکری تو درسی نخوانده ام
گویی زپیش من برو یعنی همان بمیر
گیرم که پای من برود از دیار تو
در زیر پای خود سر من کرده ای اسیر
ما هر چه بد شویم زکویت نمی رویم
از ما گناه آید و بخشودن از امیر
من زورقی زکاه و تو دریای مرحمت
من نوکر سپاه و تو ارباب بی نظیر