و فاطمه سلام الله علیها را جلال و جبروت و عظمتی است که در ورای آن، هیچ جلالی نیست، مگر جلال خداوند و هم او را بخشش و عطا و کرمی است که در ورای آن هیچ نوال و کرامتی نیست، مگر نوال خداوند عم نواله. آسمان، این شب ها که می رسد ، عجیب بی قراری می کند و زمین، داغ دلش تازه می شود و زخم شرمش، سرباز می کند. ملکوتیان حق دارند سر بر دیوار عرش بگذارند و های های گریه کنند.
و تنها خداست که می تواند، تسلای دل علی باشد.
ماه حق دارد که گوشه ی اختفا را برای گریه اختیار کند و ستارگان چه کنند اگر سر بر شانه یکدیگر نگذارند و مصیبت را زبان نگیرند.
آن خانه نمی دانم آن شب به چه قدرتی بر پای ایستاده بود. آن مدینه چه مدینه ای بود که چنین مصیبتی را تاب آورد و در هم نشکست، آن چه قبرستانی بود که سرچشمه عصمت را در خویش فرو برد و دم بر نیاورد. آن چه خاکی بود که به خود جرأت داد، فاطمه را از علی جدا کند؟
چرا آن خانه بر جای ماند؟ چرا مدینه ویران نشد؟ چرا آسمان در خود نپیچید؟ چرا بغض زمین گشوده نشد؟ چرا عالم فرو نریخت؟
مگر نه زهرا، والاترین محبوبه ی خداوند بود و خدا به بهانه وصلتش فرموده بود: "احبّ النساء الیَّ".
مگر نه فاطمه، محور کسا بود و بقیه وابستگان او؟ پیامبر، پدر او بود و علی، همسر او و حسنین فرزندان او؟ سلام الله علیهم اجمعین. فاطمه و ابوها و بعلها و بنوها. مگر نه رضای خداوند در گرو رضایت مرضیه بود و غضب خداوند در گرو خشم او؟
مگر نه صدیقه کبری، راز آفرینش زن بود، بهانه ی خلقت نسوان؟ مگر نه فاطمه شبیه ترین بود به رسول خدا؟
"ما رأیت احدا کان اشبه کلاما و حدیثا من فاطمه برسول الله".
مگر نه فاطمه، آخرین مشایع و اولین مستقبل پیامبر بود؟ مگر نه فاطمه راستگوترین موجودات بود پس از رسول خدا؟ مگر نه فاطمه، پاره ی جگر پیامبر بود و عزیز خداوند جل و علا؟ مگر نه...
چه رازی بود در شهادت زهرا (س) که خانه فرونریخت، مدینه زیر و زبر نشد، عمود خیمه آسمان نشکست و زمین متلاشی نگشت؟ آفرینش این تحمل را از کجا آورده بود؟؟؟