از پنجره بیرون را نگاه میکنم. برف میبارد. دانه های درشتش رقص کنان برزمین می نشینند. تقویم را نگاه میکنم فردا روز بزرگی ست روز شهادت آقا و سرورم. روز شهادت یکی از پاکترین بنده های پروردگار که نام مقدسشان منور کننده این وبلا گ هست. اما من چیزی ندارم برای نوشتن. وقتی حرفها زیاد است برای گفتن دست به قلم که میبری برای نوشتن نمیدانی از کجا و چگونه شروع کنی. شاید اگر سرعت اینترنتم زیاد بود تصویری آپلود میکردم و میذاشتم تا جایگزین همه حرفهای نگفته و ننوشته ام باشد.
نوشتن در اینجا را نوعی خادمی به اقا میدانم و خوب میدانم که برای خادمی لازم نیست لباس خادمی بر تن داشت همینکه در هر جاهستی خدمتی کنی و دلت راضی شود همان کافی خواهد بود. چقدر دلم میخواست اینجا ناشناس باقی بمانم و مثه خادم ناشناس خدمت میکردم. اگر ناشناس بودم راحتتر از قبل مینوشتم اما ظاهرا همیشه لو رفتم و از این بابت میرنجم. شاید جایی دیگر چه مجازی چه واقعی حرفهای ناگفته ام را بنویسم یا بگویم برای آنهایی که مرا نمیشناسند و نخواهند شناخت.
میخوام از همه شما که اینجا را میخوانید دعوت به زیارت کنم. میخوام باهم بریم زیارت وباهم دعا کنیم. اگر اولین بارتان است که اینجا را میخوانید باید بدانید که طلبیده شده اید. انشاله که بزودی پابوس آقا مشرف شوید و ما را دعا کنید. میخوام فرصت غنیمت بشمارم و همینجا از دوستانی که در پیغامهای خصوصی از ما سه کبوتر التماس دعا کردند یادی بکنم و از همه دوستان دل پاکم میخوام که برای این عزیزان نیز دعا کنید تا هر چه زودتر مشکلاتشان حل شود.
فردا جمعه است. میخوام باهم ساعت 5 بعد از ظهر و یازده شب بریم زیارت حرم مطهر اقا امام رضا(ع). هر زیارتنامه ای که دوست داشتید بخوانید. هر جا که باشید وسط مراسم یا سر دیگ آش نذری و یا مسجد محل و... فقط کافی ست در این ساعت رو به حرم بایستید و سلام کنید زیارتنامه هم بخوانید که چه بهتر. مفاتیح الکترونیکی هم که خوشبختانه موجود است و روی گوشی تان میتونید از انترنت بگیرد و نصب کنید ویکی از زیارتنامه ها را بخوانید و برای همه دعا کنید. قبول حق باشد.
قبول حق باشد.