چند
ماه پیش از روی دلتنگی پستی گذاشته بودم با عنوان:
مطلع شدیم، ذاکر با اخلاص اهل بیت علیهم السلام حاج رضا انصاریان،بر اثر عارضه قلبی دار فانی رو وداع گفتند.قطعا" همه صلوات خاصه امام رئوف رو با صدای گرم ایشون شنیدیم. روحشون شاد و یادشون گرامی....:(
ایشون در یکی از مصاحبه هاشون می فرمودن :
" من فقط به جوون ها یه توصیه می کنم که : دنیا حسین (ع)، آخرت حسین (ع)، عشق حسین (ع)، معرفت حسین (ع) مقام حسین(ع)، دانشگاه حسین (ع)، همه چی حسین(ع)، همه چی حسین (ع) ....
به
خدا هر کی با ابا عبد الله باشه خدا چنان عزیزش می کنه که همه بهش حسرت می خورن . امتحانش مجانیه ! "
برای شادی
روحشون فاتحه و صلوات بفرستید
دانلود صلوات خاصه با صدای حاج رضا انصاریان
شرقی ترین ستارۀ دنیای تارمان ای کاش در مسیر تو باشد مدارمان ...
چند وقت پیش بین نماز؛ حاج آقا توی
خطبه تاکید می کردند حواستان به ثانیه ثانیه شعبان و اعمال و فضائل اش باشد
.
از برکات رجب و شعبان و رمضان که می
گفتند. یادشان آمد که بگویند : در روایت است که زیارت ثامن الحجج باعث رفع غم و
غصه است .روایت را نمی دانستم!!!
امّا کشفش کرده بودم .
کشف کرده بودم، فرقی ندارد دور باشم
یا نزدیک. توی صحن انقلاب، صحن جامع،یا توی بلاگتان آقای مهربانم
هر کجا وقتی سلام می دهم به شما و
روزم پا گشا می شود به زیارتتان قلبم مملو انرژی و شور و نشاط است
هر چند خودتان بهتر می دانید که مثل
آدم هایی شده ام که همه ی تلاششان را کرده اند و مچاله شدند و حالا منتظرند تا شما
نگاهی بهشان بکنید و گره هایشان را یکی یکی باز کنید...
نمی توانم نا امید باشم! چون خدایمان
بدش می آید
فقط منتظر می مانم
می شود باز هم مثل همیشه های همیشه پا
در میانی کنید و از خدا بخواهید کمک حالِ دلم شود؟
التماس دعا
سوم شعبان المعظم = میلاد حسین بن علی (ع)
چهارم شعبان المعظم = میلاد ابوالفضل العباس (ع)
محال می دانم که این اتّفاقی تاریخی باشد!
که خدا به کُنج دلتان نگاه کرده،خالق ادب و عطوفت و آب ...
اوّل برادر و آقا و مولایتان و بعد شما ....
"ایــــــــــام بر شما مبارکـــــــــــباد ، این روزها می آیند تا بر شــــــــــــما مبارک شوند. مبارک شـــمایید"*
* از مقالات شمس
توی نهج البلاغه دنبال فضائل پیامبر از زبان علی (ع) می
گشتم . ببین؛ حال و روز آن روزگارِ قبل
از بعثت از زبان مولایم شنیدنی تر است:
" به رسالتش فرستاد . در حالى که مردم گمراهانى سرگشته بودند ، و صواب از خطا نشناخته ، راه فتنه مىپیمودند هوا و هوس آنان را به سوى خود خوانده بود، از راهشان برده بود و کبر و نخوت از طریق صوابشان منحرف ساخته
. از وفور نادانى، سبکسر و خوار شده بودند و در عین سرگشتگى و تزلزل در کارها به بلاى نادانى گرفتار . رسول
الله ( صلى اللّه
علیه و آله ) نصیحت و نیکخواهى را به حد اعلا رسانید و به راهشان آورد و به حکمت و
موعظه
نیکو به راه خدا فراخواند . " *
" او را هنگامى به رسالت فرستاد که در جهان رسولانى نبودند . زمانى دراز بود که مردم به خواب رفته بودند. فتنه
ها سربرداشته و کارها نابسامان بود . آتش جنگها شعله مىکشید ، روشنایى از جهان رخت بربسته و فریب و
نادرستى آشکار گردیده بود . جهان به باغى مىمانست که برگ درختانش به زردى گراییده بود و کس از
آن امید
ثمرهاى نداشت . آبش فروکش کرده بود . پرچمهاى هدایت کهنه و فرسوده گشته و
رایات ضلالت پدیدار شده بود.دنیا
در آن روزگاران بر مردمش چهره دژم کرده بود و
بر خواستاران خود ترشروى گشته بود . میوهاش فتنه بود و
طعامش مردار . در درون وحشت نهفته داشت و از برون شمشیر ستم آخته . "**
چه حال بدی بود! انگار که ششصد سال باران نیامده باشد
ششصد سال زمین نگاه پر التماسش را به آسمان دوخته باشد، آنقدر که چشم هایش از انتظار سفید شود !
یا مثلا" خیال کن اهالی سیاره در خواب ششصد ساله باشند، ششصد سال خورشید به زمین نتابیده باشد! یک کسوف
ششصد ساله! همه جا تاریک ! همه خواب آلود ...
تصورش را بکن
بعد همان ششصد سال قحطیِ وحی – ششصد سال بی پیامبری***، توی نقطه ای از زمین ِما، توی
یک چنین روزی، هزارو چهارصد سال پیش، دوباره آسمان باریدن بگیرد و قلب بشری که
خواندن نمی دانست لبریز
آیه های وحی شود . حالا همه سیراب ،همه نورانی ،همه بیدار ....
خودمانیم؛ اصلا" هم کاری ندارد فهمیدنِ این که محمّد (ص) سوگلی خداست
کار سختی نیست ! فقط دل به آیه ها بده "قدری بیشتر"! که بفهمی چقــــــــــــدر عزیز کرده خدا و خاص بوده
خاص تر از یک رسول برای راسل اش .... همین یک مثال برای همه عمرمان کافی است که :
إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا****
و پشت بند هر نماز واجب می خوانیمش تا خوب توی ذهنمان جا بگیرد که محمّد (ص)حسابش از همه ی انبیاء جداست
محمّد فقط رسول
خدا نیست. حبیب خداست و همه ی این ناز
کشیدن ها و ناز خریدن ها فقط از محّب برای محبوبش
بر می آید ....
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ
* خطبه 95 نهج البلاغه از کلام حضرت امیرالمومنین علی (ع)
** خطبه 89 نهج البلاغه از کلام حضرت امیرالمومنین علی (ع)
*** آیه 19 سوره مائده
تفسیر عزیز و عظیمی دارد که می توانید اینجا بخوانیدش منتها برآیند مطالب آن این
است که در میان دوران مسیح و بعثت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) حدود
ششصد سال فاصله بود.
**** آیه 56 سوره احزاب
خانه های آن کسانی میخورد در بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر
عرض حاجت میکنم آنجا که صاحبخانه اش
پاسخ یک میدهد با ده برابر بیشتر
گاه گاهی که به درگاه کریمی میروم
راه میپویم نه با پا بلکه با سر بیشتر
زیر دِین چارده معصومم(ص)اما گردنم
زیر دِین حضرت موسی بن جعفر(ص) بیشتر
گردنم در زیر دینِ آن امامی هست که
داده در ایران ما طوبای او بر، بیشتر
آن امامی که «فداکِِ[1]» گفتنش رو به قم است
باسلامش میکند قم را منور ، بیشتر
قم، همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین
همچنین از آسمان دارد (چِل اختر) [2]بیشتر
قصد اینبارِ قصیده از برادر گفتن است
ورنه میگفتم از این معصومه خواهر بیشتر
در مقامش مصرعی میگویم و رد میشوم
لطف بابا ها ست معمولاً به دختر بشتر
عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم
بودنت را میکنم اینگونه باور بیشتر
مرقدت ضرب المثل های مرا تکمیل کرد
هرکه بامش بیش برفش ، نه! کبوتر بیشتر
چار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است
اینچنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر
پیش تو شاه و گدا یکسان تراند از هرکجا
این حرم دیگر ندارد حرفِ کمتر ، بیشتر
از غلامان شماهم میشود دنیا گرفت
من نیازت دارم آقا روز محشر بیشتر
ای که راه انداختی امروز و فردای مرا
چشم در راه تو هستم روز آخر بیشتر
بر تمام اهل بیت خویش حساسی ولی
جان زهرا(س) ـ چون شنیدم که به مادر بیشترـ
دوستت دارم نمیدانم که باور میکنی
راست میگویم به وا.. از ابوذر بیشتر
بیشتر هایی که گفتم از تو خیلی کمترند
شاعر آیینی : حسین رستمی
چقدر خوب است که خداوند همه چیز را میداند
مالکت هست و عالم و آگاه بر آنچه به تو بخشیده و نبخشیده! و مجابمان کرده که اینها برایت خوب نیست و اینها هست و قانع شدیم ...
امّا این ثابت کردن برای آدمها، توضیح دادنها، آدم را پیر میکند، میکُشد...
خدا به خیر کند
خدایا به حق رضایت (ع) خودت ساکتم کن و کمک حال دلم شو
آمین
خدایا
در دنیای حقیر و کوچکم دنبال نشانی از بزرگی تو می گشتم
تنها و بی کس میسرم نبود انگار؛ پس دل و اندیشه را همراهم کردم و روانه این کاوش شدم برای تو، برای یافتنت.
جواب سوالم همه ی من و محیطم را گرفت و عزیمت من و دل و اندیشه گرد خود
گشتن بود انگار، که نشانه های
وجود تو همه جا دیده می شد واز نشانه که می گذریم مسرانه می گوییم اول و آخر هستی و همه و همه و همه، تو و
از وجود توست و این را من و دل و اندیشه متفق القول گفتیم و باور کردیم و به آن ایمان آوردیم....
خداوندِ دانا به همه ی امور و همه ی هستی وهمه ی بود و نبود با اینکه
می دانیم وقتی همه وجود هستی از توست و
ما نشانه هایی از وجود توییم حتی! اما هنوز و همیشه انگار چیزی کم داریم و گهگاه پی تو می گردیم و به داشتن
بیشتر تو،داشتن خداوند، حریص و حریص تریم و انگار من ، بنده ، می خواهم سرشار از تو باشم؛
از تو که اول و آخر و ظاهر و باطن و همه ای
باید به
سفری دور بروم! جسمم خیلی سنگین است! روحم تحمل سنگینی کالبدم را ندارد! فقط پوست
می اندازم!
پوست کهنه که دلتنگی ندارد !
دعا بفرمایید که سخت محتاج دعاییم