السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

بابام میگه امام رضا (ع) مریضا رو شفا می ده دوای درد مردمو از طرف خدا می ده

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

بابام میگه امام رضا (ع) مریضا رو شفا می ده دوای درد مردمو از طرف خدا می ده

مشخصات بلاگ
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خدا» ثبت شده است

سر تا پای‌ خودم‌ را که‌ خلاصه‌ می‌کنم، می‌شوم‌ قد یک‌ کف‌ دست‌ خاک‌ که‌ ممکن‌ بود یک‌

تکه‌ آجر باشد توی‌ دیوار یک‌ خانه، یا یک‌ قلوه‌ سنگ‌ روی‌ شانه‌ یک‌ کوه، یا مشتی‌

سنگ‌ریزه، ته‌ته‌ اقیانوس؛ یا حتی‌ خاک‌ یک‌ گلدان‌ باشد؛ خاک‌ همین‌ گلدان‌ پشت‌ پنجره.

یک‌ کف‌ دست‌ خاک‌ ممکن‌ است‌ هیچ‌ وقت، هیچ‌ اسمی‌ نداشته‌ باشد و تا همیشه، خاک‌

باقی‌ بماند، فقط‌ خاک....

اما حالا یک‌ کف‌ دست‌ خاک‌ وجود دارد که‌ خدا به‌ او اجازه‌ داده‌ نفس‌ بکشد، ببیند،

بشنود، بفهمد، جان‌ داشته‌ باشد. یک‌ مشت‌ خاک‌ که‌ اجازه‌ دارد عاشق‌ بشود، انتخاب‌

کند، عوض‌ بشود، تغییر کند.

وای، خدای‌ بزرگ!

من‌ چقدر خوشبختم. من‌ همان‌ خاک‌ انتخاب‌ شده‌ هستم.

همان‌خاکی‌ که‌ با بقیه‌ خاک‌ها فرق‌ می‌کند.

من‌ آن‌ خاکی‌ هستم‌ که‌ توی‌ دست‌های‌ خدا

ورزیده‌ شده‌ام‌ و خدا از نفسش‌ در آن‌ دمیده.

من‌ آن‌ خاک‌ قیمتی‌ام. حالا می‌فهمم‌ چرا

فرشته‌ها آن‌قدر حسودی شان‌ شد!!!

اما اگر این‌ خاک، این‌ خاک‌ برگزیده، خاکی‌ که‌ اسم‌ دارد، قشنگ‌ترین‌ اسم‌ دنیا را، خاکی‌

که‌ نور چشمی‌ و عزیز دُردانه‌ خداست. اگر نتواند تغییر کند، اگر عوض‌ نشود، اگر انتخاب‌

نکند، اگر همین‌ طور خاک‌ باقی‌ بماند، اگر آن‌ آخر که‌ قرار است‌ برگردد و خود جدیدش‌ را

تحویل‌ خدا بدهد، سرش‌ را بیندازد پایین‌ و بگوید: یا لَیتَنی‌ کُنت‌ تُراباً. بگوید: ای‌ کاش‌

خاک‌ بودم...

این‌ وحشتناک‌ترین‌ جمله‌ای‌ است‌ که‌ یک‌ آدم‌ می‌تواند بگوید. یعنی‌ این‌ که‌ حتی‌ نتوانسته‌

خاک‌ باشد، چه‌ برسد به‌ آدم! یعنی‌ این‌ که...

خدایا دستمان‌ را بگیر و نیاور آن‌ روزی‌ را که‌ هیچ‌ آدمی‌ چنین‌ بگوید.

آمین                       



عرفان نظر آهاری


  • کبوتر سپید

خیلی وقت ها خدا آدم ها را دعوت می کند به نگاه کردن ،به گوش دادن.

ولی حیف که ما آدم ها ، خوب نگاه کردن را بلد نیستیم !

ذوق زده نمی شویم

تعجب نمی کنیم

و اصلا" حواسمان نیست که خدا همین جاهاست ...

توی باغچه حیاط هایمان

لای همین ابرهای بالای سرمان

روی تیک تاک ثانیه ها

حواسمان نیست که خدا صدایمان می کند ، می خواندمان

با کشاندنمان به پشت پنجره ،وقتی برف می بارد

وقتی بعد از باران ،رنگین کمان را میهمان آسمانش می کند.

ویا حتی وقتی به موذن می سپرد تا در وقت معین ، قرارملاقات با خودش را به ما یاد آور شود !

"گوش ها و چشم های ما به همه چیز عادت کرده اند"

به همه چیز ...

 خدایا ،کمک کن به یادت بیافتم،حتی با دیدن دانه های سرخ انار

انار

پ.ن۱ : با اندکی دخل و تصرف از کتاب نامه های خط خطی - عرفان نظر آهاری

پ.ن ۲ : گمان می کنم عادی شدن یک گوشه ماجراست ، مساله امروز ما عدم توجه و تدبر به اطرافمان است . آنقدر که حتی گاهی  در صحبت روزانه مان با خدا ( نماز ) کلمات را از روی عادت و حفظ  ادا می کنیم !!! شاید برای همین است که خداوند مهربانمان در جای جای کتاب آسمانیش ما ، بندگان را ، به تفکر و تعقل توصیه می کند

  • کبوتر سپید

ایمان اساس است؛

اینکه ایمان داشته باشی روزی می رسی ، پیدا می کنی ، می فهمی !

کوچک بودم و کنجکاو

پرسیدم :خدای خوبم کجایی؟

جواب دادی : همه جا .... " نحن اقرب الیه من حبل الورید "

گفتی : سرت را بالا بگیر ،به آسمانم نگاه کن تا کمی ،فقط کمی بدانی کیستم

کوچک بودم و کنجکاو

زیر قطره های سرُم قطره قطره به آسمانت پیوستم

و حالا هر بار به زیر آسمانی که مرا هوایی تو می کند ،نو می شوم ...

خدایا خواستی قد بکشم

"گرچه دستم به آسمانت نمی رسد اما تو که دستت به زمین می رسد ، بلندم کن "

*آمین*

کودک و دعا

یعنی ممکنه دعای این کوچولو مستجاب نشه؟

  • کبوتر سپید