خدایا به یادت می افتم ، حتی با دیدن دانه های سرخ انار
خیلی وقت ها خدا آدم ها را دعوت می کند به نگاه کردن ،به گوش دادن.
ولی حیف که ما آدم ها ، خوب نگاه کردن را بلد نیستیم !
ذوق زده نمی شویم
تعجب نمی کنیم
و اصلا" حواسمان نیست که خدا همین جاهاست ...
توی باغچه حیاط هایمان
لای همین ابرهای بالای سرمان
روی تیک تاک ثانیه ها
حواسمان نیست که خدا صدایمان می کند ، می خواندمان
با کشاندنمان به پشت پنجره ،وقتی برف می بارد
وقتی بعد از باران ،رنگین کمان را میهمان آسمانش می کند.
ویا حتی وقتی به موذن می سپرد تا در وقت معین ، قرارملاقات با خودش را به ما یاد آور شود !
"گوش ها و چشم های ما به همه چیز عادت کرده اند"
به همه چیز ...
خدایا ،کمک کن به یادت بیافتم،حتی با دیدن دانه های سرخ انار
پ.ن۱ : با اندکی دخل و تصرف از کتاب نامه های خط خطی - عرفان نظر آهاری
پ.ن ۲ : گمان می کنم عادی شدن یک گوشه ماجراست ، مساله امروز ما عدم توجه و تدبر به اطرافمان است . آنقدر که حتی گاهی در صحبت روزانه مان با خدا ( نماز ) کلمات را از روی عادت و حفظ ادا می کنیم !!! شاید برای همین است که خداوند مهربانمان در جای جای کتاب آسمانیش ما ، بندگان را ، به تفکر و تعقل توصیه می کند
به منم سر بزن