من، دعای مادر، ضریح مطهر، امام رضا (ع)
با آوردن نام مشهد و خاصه امام رضا (ع) قطعا" یاد خاطره ای از امام رئوف و روضه منوره می افتیم. هیچ زائری نیست که مشهد رفته باشه و امام خوبی ها میزبانی کم نظیرش را در حقش تموم نکنه. این ها را با به ضرس قاطع می گم. آمار خاطره های بلاگ این رو نشان می دن و خاطره های نابی که هر بار با رفتن برای خودم رقم خورد و از امام رئوف می خوام به حق دردانه اش باز هم قسمتم کنن ....
سال 88 دو اتفاق مهم تو حرم امام برام افتاد
این عکس منو یاد یکی از اون دو خاطره
انداخت و حلاوت این دیدار رو یادم آورد
نمی دونم برای چند نفر این اتفاق رویایی افتاده باشه ....
سال 88 با خانواده رفتیم پابوس آقا ....
یه شب بعد از نماز مغرب، به
مادر گفتم من می خوام تا صبح حرم بمونم و همین پیشنهاد با موافقت دو خواهرم و خود
ایشون مواجه شد و اونها هم گفتند خوب با هم می مونیم!
دقیقا" یادم نیست پدر و بقیه هم موندن یا برگشتن محل اقامتمون! به هر حال ما تا صبح نشستیم تو حرم، هر کدوممون یه گوشه ای و ذکر گفتیم و شب فوق العاده ای برامون شد تا وقت نماز صبح ....
چون خواهر زاده م همراهمون بود
و اون وقت صبح مسلما" خواب! همه نمی تونستیم بریم برا نماز جماعت، مادر گفت
شما برید برا نماز و من می مونم پیش بچه! امّا من چون خوب می دونستم مامانم دلش می
خواد نماز جماعت بخونه گفتم نه مامان شما برید بعد من نمازمو می خونم ...
بعد از نماز جماعت با خواهرم رفتم برای تجدید وضوی نماز صبح ام – برای رسیدن به محل اقامه نماز باید از مقابل ضریح، یعنی دقیقا" همین عکس می گذشتیم . امّا با کمال ناباوری همین که وارد این قسمت شدیم، درها رو پشت سرمون بستن!!!! یعنی کلا" درهای ورود و خروج رو بستن .....
من موندم و خواهرم و چندتا خانوم دیگه که تعدادشون شاید به شمار انگشتای دست هم نمی رسید
اولش من و خواهرم نگران این شدیم که حتما" بقیه و بیشتر از همه مادر نگران می شه که ما کجا موندیم و... حتی خواهرم بهم گفت آخه تو که وضو داشتی! و من جواب دادم که : " وضو نور است وضو روی وضو نورالالا نور " :) همون لحظه خانومی که حرفامونو میشنید گفت : نگران نباشید خدا رو شکر کنید که اینجا موندین. گویا قرار بود همون روز یکی از بزرگان تشریف بیارن و ضریح رو غبار روبی کنن ....
برای همین عده کثیری رو بیرون کردن و درها رو بستن
چه صفایی داشت اون زیارت که
راحت، بدون اینکه هیچ مزاحمتی برات ایجاد کنن با امامت حرف بزنی و درددل کنی؛
اون لحظه یاد این افتادم که قطعا" مادر برام تو نمازش دعا کرد و یاد اینکه هیچ وقت سعی نمی کردم و سعی نمی کنم برای رسیدن به ضریح مطهر آقا دل زائرای دیگه رو بشکنم و داغونشون کنم *** و اون لحظه این هدیه آقا به من بود ....
اون روز ما اجازه داشتیم 2 – 3 ساعتی کنار ضریح بمونیم و یه دل سیر با امام مهربونمون حرف بزنیم
وه که هیچ وقت این محبت آقا از ذهنم پاک نمیشه
من، دعای مادر، امام رئوف (ع)
یا امام رضا ممنونم
ممنونتم امام خوبی ها
.........................................................................................................................................................
*** یه موضوعی که هر وقت به مشهد الرضا مشرف می شم خیلی غصه دارم می کنه نحوه زیارت زائران آقاست ...
از اوضاع قسمت برادران که خبری ندارم اما چیزی که در قسمت خانوم ها می بینم برام ملموس نیست
عشق به امام رئوف هست ؟ قبول
دوست داشتن واقعی هست ؟ قبول
اما این طوری هم فکر می کنم اصلا" درست نیست ! اصلا" درست نیست ! اصلا" ....
من با زیارت ضریح مخالف نیستم ، اما می گم فرهنگ زیارت درست رو یاد بگیریم . حرمت ها رو نشکنیم ،کسی که کل حجابش از سرش می افته برای رسیدن دستش به پنجره ها ، کسی که به هرررررر طریقی می خواد آقا رو زیارت کنه ، زیارتش چقدر قبوله ؟
خودم شاهد بودم که رو به روی ضریح دختر جوونی که می خواست مادرش رو (که از قضا بیماری قلبی هم داشت) به زیارت ببره برای زائران دیگه الفاظ بدی به کار بردن و وقتی گفتم :"خانوم؛ رو به روی آقا وایستادین، آقا ناظر ماست این حرفا چیه می گید، بنده رو هم بی نصیب نذاشتن!
از طرفی اون مادر بیمار و پیر هم دلش می خواست دستش به ضریح برسه تا دلش آروم بگیره
روی صحبتم با خادمان حرم آقاست :
خادمان محترم و عزیز : ک ن ت ر ل ----- حالا که امام رئوف انتخابتون کردن پس تو انجام مسئولیت تون اهمال نکنید
خدمت به امام رئوف فقط گفتن "رد شوید و تجمع نکنید" نیست
یه سیاست خوبی که در کل سفر کربلا و در تمامی حرم ها می دیدم "کنترل زائر از سوی خادمای حرم بود ،اون هم به شکلی کاملا" مؤدبانه! هر قسمت ضریح یه خادم روی 4 پایه ای کوتاه ایستاده بود و از یک طرف وارد صف پویای زیارت کنندگان می شدی که با میله ای حدود یک متر از ضریح فاصله داشت و با طیب خاطر زیارتت را انجام می دادی، هم دستت به ضریح می رسید هم سر فرصت برای همه دعا می کردی و هم یاد فشار قبر نمی افتادی! هر کسی هم که این صف جاری رو ثابت نگه می داشت با پر طاووس یادش مینداختن که مؤمن! باید حرکت کنی "
همین موضوع در مسجد کوفه هم دیده می شد تازه فکرش را بکنید اگر قرار بود این همه زائر که محل ضربت خوردن مولای متقیان را زیارت می کردند می خواستند یکباره هجوم ببرند چه فاجعه ای پیش می آمد ....
درس میخونی؟ اوصیکم بالدراسات... :)