السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

بابام میگه امام رضا (ع) مریضا رو شفا می ده دوای درد مردمو از طرف خدا می ده

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

بابام میگه امام رضا (ع) مریضا رو شفا می ده دوای درد مردمو از طرف خدا می ده

مشخصات بلاگ
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

علی بن موسی الرضا (ع) در روز جمعه یازدهم ذی قعده سال 148 هجری متولد شد و در روز آخر ماه صفر سال 203 هجری قمری در سن پنجاه سالگی در سناباد توس به شهادت رسید.

جشن میلاد و مراسم سوگواری وی در روز شهادتش هر سال در استان خراسان و دیگر استانها برگزار می شود.

در پنج سالگی جد بزرگوارش، امام جعفر صادق (ع)، و در سی و چهار سالگی پدر ارجمدش، موسی بن جعفر(ع)، به شهادت رسیدند و مدت امامت آن سرور هم بیست سال به طول انجامید، لقبش رضا و کنیه ی آن حضرت ابوالحسن و نامش علی بود و مادرش هم تکتم.(نام مادر آن جناب به اختلاف نقل شده از قبیل: طاهره، سمان، سکن، سکینه، نجمه و آخرین نامش تکتم بوده است.)

علی بن میثم گوید:" حمیده مادر موسی بن جعفر (ع) که از زنان عجم بود، کنیزی به نام تکتم داشت که از نظر دین و عقل و عظمت مقام، کمتر زنی به پایه او می رسید و چنان احترام حمیده را نگه می داشت که از روز خریداری تا وقتی که در خدمت آن بی بی بود به احترام او، هرگز در مقابلش نمی نشست.

حضرت رضا (ع) چون پسری فربه بود و کمال خلقت را داشت، شیر، زیاد می خورد از این رو مادرش در جستجوی زنی شیرده شد. پرسیدند:" مگر کم شیری؟!"

فرمود: کم شیر نیستم؛ ولی دعا و نماز های مخصوصی در شبانه روز می خوانم که از روز میلاد این فرزند کاملا نمی توانم انجام دهم. (ص 5، جز 49 بحار الانوار)

در عیون اخبار الرضا از هشام بن احمد نقل می کند: روزی موسی بن جعفر (ع) به من فرمود:" خبر داری از اهالی مغرب کسی آمده باشد؟"

گفتم: نیامده است. فرمود:" چرا یک نفر آمده است؛ با هم پیش او باید رفت. پیش آن مرد رفتیم. دیدیم، برده فروشی است که چند کنیز در اختیار اوست. موسی بن جعفر(ع) فرمود:" کنیزان خود را بیاور." او نُه کنیز آورد. فرمود:" هیچ یک از اینها را نمی خواهم اگر کنیزان دیگری داری، بیاور." آن مرد گفت: کنیز دیگری جز یک کنیز مریض ندارم. فرمود:" چرا او را نمی آوری؟" آن مرد باز از آوردنش امتناع کرد.

موسی بن جعفر (ع) بازگشت و روز دیگر مرا نزد او فرستاد و فرمود:" بپرس آن کنیز را به چه مبلغ می خواهد بفروشد؟ هر مبلغی که خواست به او بده." مراجعه کردم و گفتم آن کنیز را به چه مبلغ می فروشی؟

او در جواب گفت:" از فلان مبلغ کمتر نمی فروشم. من نیز به همان مبلغ خریدم. سپس پرسید: شخصی که دیروز همراهش بودی، که بود؟ گفتم: مردی از بنی هاشم بود. پرسید از کدام تیره ی بنی هاشم؟

در جواب گفتم: بیش از این نمی توانم توضیح بدهم. گفت:" می خواهم داستانی از این کنیز برایت نقل کنم؛ من او را از دورترین نقطه ی مغرب خریدم به محض اینکه زنی از اهل کتاب چشمش به این کنیز افتاد، پس از دقتی تمام گفت: این کنیز کیست که به دست آورده ای؟ جواب دادم: کنیزی است که برای خود خریده ام. گفت: چنین کنیزی شایسته نیست که نزد تو باشد بلکه باید در اختیار بهترین شخصیت روی زمین قرار گیرد تا پس از مدت کوتاهی از آن شخص، فرزندی به وجود آید که شرق و غرب عالم به امامتش ایمان آورند.

هشام بن احمد گفت:" آن کنیز را به خدمت آن حضرت بردم پس از مدت کوتاهی علی بن موسی الرضا (ع) از او متولد شد." (ص 7، جز 49 بحار الانوار)

پدر علی بن میثم گفت: مادرم نقل کرده است که از نجمه مادر حضرت رضا (ع) شنیدم که گفت:" وقتی به فرزندم علی حامله شدم، سنگینی بارداری را احساس نمی کردم و در خواب، صدای تسبیح و تهلیل و تمجید می شنیدم و گاهی هم وحشت زده بیدار می شدم و صدایی نمی شنیدم.

وقتی متولد شد، دست بر زمین نهاد و سر به سوی آسمان کرد و لبهای خود را حرکت می داد. مثل اینکه سخن می گفت؛ در این حال پدرش موسی بن جعفر (ع) نزدش آمده گفت:" ای نجمه! این موهبت پروردگار گوارایت باد! من او را با پارچه ای سفید پوشانیده و در آغوش پدرش نهادم: بلافاصله آن حضرت در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت؛ سپس آب فرات خواست و کامش را با آب فرات برداشت و به من برگرداند و فرمود:" این فرزند را بگیر که حجت خدا در روی زمین است." (ص 20، عیون اخبار الرضا، ج 1)

  • کبوتر سپید
سلام
  • کبوتر سپید