السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

بابام میگه امام رضا (ع) مریضا رو شفا می ده دوای درد مردمو از طرف خدا می ده

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

بابام میگه امام رضا (ع) مریضا رو شفا می ده دوای درد مردمو از طرف خدا می ده

مشخصات بلاگ
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

انَّ یوم الغدیر فی السَماءِ اشهرُ منه فی الارض
روز غدیر در آسمان مشهورتر از زمین است.

(مصباح المجتهد،ص 737)

 

صدیقُ کلُّ امری عَقلُهُ و عَدُوُّهُ جَهلُهَ
دوست هرکسی عقل اوست و دشمن هر کس نادانی اوست.

(جهاد النفس، ح82)

 

لاتدعوا العمـل الصالـح و الاجتهاد فى العبادة اتکالا على حب آل محمد (ص) و لا تدعوا حب آل محمـد(ص) لامرهـم اتکـالا علـى العبـادة فـانـه لایقـبل احـدهـمـا دون الاخر.
مبادا اعمال نیک را به اتکاى دوستى آل محمد(ص) رها کنید، مبادا دوستى آل محمد(ص) را به اتکاى اعمال صالح از دست بدهید، زیرا هیچ کدام از ایـن دو ، به تنهایى پذیرفته نمى شود

( بحارالانوار،ج78،ص348)

  • کبوتر سپید

ای غریب ارض طوس و مظهر اسماء ذات                       مونس و یار غریبان در حیات و در ممات

ما گرفتار غم و اندوه و بحر سیئات                             یا علی موسی الرضا حلال حل مشکلات

کشتی بحر نجات

ما که اینسان در خراسان چشم گریان آمدیم                    با دل بشکسته و قلب پریشان آمدیم

همچنان سیاره گرد شمس تابان آمدیم                            در حضور کاشف اسرار اسماء صفات

آن امام ممکنات

ما که اینسان سوی معراج جلالت آمدیم                          عاصی شرمنده از روی خجالت آمدیم

در حضور وارث تاج کرامت آمدیم                                  راه دور و توشه می خواهیم از بحر نجات

ای سلیل کائنات

با دل بشکسته و محزون و با حال تباه                            آمدیم از بهر بخشش در حضور پادشاه

شاه بنوازد گدایان را به یک تیر نگاه                      می دهد از خرمن حسنش به مهجوران زکات

کاشف اسماء ذات

ما به گرد شمع رویت همچنان پروانه ایم                             ذاکر و مداح ذات اقدس شاهانه ایم

دست از جان شسته و خاک در این خانه ایم                     تا بنوشیم از لب جان پرورت آب حیات

ای امام طیبات

از جفا و ظلم مأمون ستمکار دغا                                    قلب تو مجروح شد از کینه و زهر جفا

روی طفلانت را ندیدی رفتی از دار فنا                           در عزایت شد پریشان و مشوش طیبات

ای امام طیبات

خواهرت معصومه از هجر تو محزون، دل کباب                  سیل اشکش خانمان صبر را کرده خراب

یادم آمد از حسین و زینب مالک رقاب                    شد شهید عطشان حسینش بر لب آب فرات

آن عزیز کائنات

هر که گرید بر حسین و ماتمش دارد بپا                                   یا کند بر پا لوای نوحه و بزم عزا

توشه ی راهش شود تا صفحه ی روز جزا                      قطره آهش زد شرر بر مومنین و مومنات

آن امام ممکنات

مرحوم ابوالقاسم علی مدد کنی   

  • کبوتر سپید
 عید فطر

عید فطر سال دویست و دوم هجرت نزدیک است.

هنگام غروب یکی از روزهای آخر ماه رمضان می باشد، که فرستاده ی مامون بر امام رضا (ع) وارد می شود و پیام خلیفه را تسلیم می نماید:

- امیرالومنین از شما خواسته است که نماز عید فطر را به جای آورید.

امام به فرستاده ی مامون چنین پاسخ می دهد:

- شما شرایطی را که میان خودمان قرار گذاشته ایم، می دانید. پس من را از اقامه ی نماز معذور دارید.

فرستاده به حضور مامون باز می گردد و فردا با پیامی جدید از طرف او خدمت امام می رسد و می گوید :

- خلیفه عقیده دارند که اگر شما بر مردم نماز بگزارید، آنها فضیلت و ارزشتان را بیشتر خواهند دانست.

امام رضا (ع) باز هم از پذیرفتن این دعوت، سر باز می زند؛ اما مامون به شدت اصرار و پافشاری می کند.

عاقبت امام می پذیرد؛ ولی ناخشنودی خویش را نیز اعلام می دارد:

- بیشتر دوست دارم که از این کار معاف باشم؛ اما اگر او نمی پذیرد، ناچار این کار را انجام می دهم. به مامون بگویید که من برای اقامه ی نماز عید، مانند رسول خدا (ص) و امیر المومنین علی (ع) بیرون خواهم آمد.

مامون پس از آگاهی بر شرایط امام، آنها را پذیرفته و می گوید:

- هر طور مایل هستید، بیرون بیایید.

به رسم خلفای عباسی که در هر سال، امام جماعت با تمام زیور آلات و دم و دستگاه چشم پر کن حکومتی بر مرکب گرانقیمت مخصوص سوار شده و در حلقه محاصره ی افسران و بزرگان حکومتی به مصلی می رود، برای امام نیز چنین تدارک می بینند.

هرچند که مامون شرایط امام را پذیرفته و اکنون نیز آنها را به یاد دارد؛ اما امید بر این دارد که امام رضا (ع) بدنبال خروج از خانه، تحت تاثیر آن همه تشریفات عظیم قرار گرفته و همچون خلفای غاصب و ستمگر رهسپار مصلی گردد.

امام، غسل عید فطر را در خانه ی خویش به جای آورده و سپس در دهلیزی که نزدیک در است، ظاهر می شود.

پیراهن سفیدی بر تن، که دامن بلند آن بر کمر گره خورده است.

عمامه ای سفید رنگ بر سر بسته شده که دو طرف آن از سینه و پشت گردن آویزان می باشد.

پاها برهنه هستند...

وقتی امام پای از خانه بیرون می گذارد و شخصیتهای لشکری و بزرگان کشوری مجهز و مسلح، به طور کامل وضعیت او را مشاهده می کنند، ناگهان به خود می آیند.

ظاهر آراسته ی آنها هیچگونه شباهتی با ولایتعهد حکومت اسلامی ندارد!

کارگزاران حکومتی با یکدیگر زمزمه می کنند...

لباسی اگر اضافه بر تن است، به گوشه ای می افکنند و به هرگونه که ممکن است سعی می کنند خود را همرنگ امام هشتم جلوه دهند.

در میان این شور و غوغا و هیاهو، فریاد رسای امام برای سومین بار به تکبیر بلند می شود:

- الله اکبر!

غریو پاسخ مردم، شهر مرو را به لرزه می اندازد:

- الله اکبر!

شهر مرو، یکپارچه به حرکت درآمده و به همراه امام، سوی مصلا می رود.

"حسن بن سهل" می بیند اگر امام با همین وضع کار را ادامه داده و به مصلی برسد و سپس بخواهد با مردم سخن گوید، بیگمان تمام شهر مرو از خواب غفلت خویش بیدار خواهند شد و ...

مامون وقتی حالت مضطرب وزیر خویش را می بیند، سرآسیمه شده و می پرسد:

- خدا تو را مرگ رساند، اگر هرچه را در دل داری زود بر زبان نیاوری!

حسن، رنگ باخته و به لکنت زبان می گوید:

- ای امیر المومنین! اگر رضا (ع) بدینگونه به مصلای شهر برسد، فتنه و آشوب می شود... ما همه بر جان خویش بیمناکیم...

مامون پیکی می فرستد... پیکی که شتابان است و با چوبدستی خود مردم را کنار  می زند، به تاخت و همانطور سوار بر اسب، دستخط مامون را به امام می رساند:" ما دانستیم که شما را به زحمت انداختیم، و دوست نداریم که به شما رنجی برسد؛ پس باز گردید. همان کسی که قبلا با مردم نماز می خوانده، نماز را برگزار خواهد کرد."

امام که برنامه ی بیدارگرانه ی خویش را موفق تشخیص داده است، بلافاصله دستور می دهد تا کفشهایش را بیاورند. سپس بر مرکب خویش سوار شده و به سوی خانه اش حرکت می کند.

گزارش نماز عید فطر که به مامون می رسد، او را نگرانی عمیقی فرو می برد:

"امروز، وضع مردم مرو بسیار آشفته بود. آنها صحبتهای ناراحت کننده ای میان خودشان مبادله می کردند و صفوف نمازشان، به نظم نپیوست."

بر گرفته از کتاب عاشقان بپاخیزید (رضا شیرازی)

 *عید سعید فطر بر همگان مبارک*

  • کبوتر سپید

 ناقل: آیة الله وحید خراسانی

مدتها بود که این سؤال، ذهنم را به خود مشغول کرده بود که این عالم بزرگ و عارف خود ساخته " حاج شیخ حبیب الله گلپایگانی" چگونه به این مقامات معنوی دست یافته است؟! چطور شده که دست مسیحایی پیدا کرده است؟ در دست راست او چه سری نهفته است که هرگاه به هر عضو دردمند و آزرده ی هر بیماری می کشد، دردش را خاموش می کند و نقصش را برطرف؟! حتی بیماران سرطانی را با یک دست کشیدن، شفا می دهد، بدون نیاز به هیچ دارو و درمانی! از اینها گذشته، چرا دست چپ او، چنین خاصیتی ندارد؟!

بالاخره آن روز که به خدمتش رسیدم و فرصتی دست داد، همین سئوال را مطرح کردم. پلک هایش را برای لحظاتی با رضایت بر هم نهاد، لبخندی بر لبان میهمان کرد، آخرین قورت چایی را بالا کشید و در حالی که داشت استکان را بر زمین می گذاشت، شروع به تعریف کردن:

- چند روزی بود که بد جوری مریض بودم و افتاده بودم روی تخت بیمارستان و روز به روز هم داشت حالم بدتر و وخیم تر می شد. درد، همه ی وجودم را تسخیر کرده و امانم را بریده بود. دیگر بی طاقت شده بودم، مخصوصا که چند شب نتوانسته بودم قبل از اذان صبح در کنار ضریح آقایم امام رضا (ع) حاضر شوم و آقا را زیارتکنم. دلم شکست. همانطور که بر روی تخت دراز کشیده بودم، به زحمت بلند شدم و رو به سمت حرم آقا نشستم و عرض کردم:

" آقا جان! چهل سال است که هر شب، قبل از اذان صبح می آیم پشت در حرمت، درحالی که هنوز درهای حرمت بسته است و همان پشت درهای بسته می ایستم و نماز شب می خوانم. هیچ وقت هم این برنامه را ترک نکرده ام حتی در سردترین و پر برف ترین شب های زمستان و گرم ترین و غیر قابل تحمل ترین شب های تابستان! همیشه اولین کسی بوده ام که پا در درون حریم حرمت می گذاشته است. اما حالا چند روز است که این توفیق از من سلب شده است. نه این که فکر کنی دلم نمی خواهد به پابوست بیایم، نه، ولی با این وضع مریضی که نمی توانم. حالا دیگر نوبت شما است، ببینم برایم چه کار می کنید... ."

هنوز حرفهایم به آخر نرسیده بود که ناگاه دیدم در داخل یک بستان زیبا، معطر و پر از گل و بلبلم! تختی زیبا، مرصع و مزین در درون باغ بود و دور تا دورش را گل های زیبا، رنگارنگ و متنوع احاطه کرده بودند. آقا، امام رضا (ع) هم نشسته بودند بر روی آن و من هم در کنارش بودم. آن وقت آقا دست بردند و از گل های اطراف خود، یک دسته گل چیدند و بی آنکه کلمه ای حرف بزنند، آن را همراه با نگاهی سرشار از لطف و محبت به من دادند. من هم که مات و مبهوت جمال دل آرای آقا و فضای بهشت گونه ی آن باغ شده بودم، بی آنکه بتوانم کلمه ای حرف بزنم و یا حتی تشکر کنم، دست راستم را دراز کردم و گل ها را از دست مبارک آقا گرفتم و ناگاه همه چیز از نظرم ناپدید شد. دیدم دوباره بر روی تخت بیمارستان هستم و همه ی وجودم دارد درد می کند. ناخودآگاه دستم را گذاشتم بر روی بخش دیگری از بدنم که گذاشتم متوجه شدم درد آنجا هم از بین رفت. بر هر کجای بدنم که دست می گذاشتم خوب می شد، خوبِ خوب.. همه ی آثار بیماری هم از بین می رفت. خوشحال شدم و در پوستم نمی گنجیدم. رفتم دستم را بر روی بدن یک بیمار دیگر که داشت از درد می نالید، امتحان کردم. بلافاصله ناله اش متوقف شد و بیماری اش از بین رفت. دست به بدن هر بیماری می کشیدم خوب می شد، حتی بیماران سرطانی!

  • کبوتر سپید

مَن رَضى عن الله تعالى بالقَلیل مِن الرّزق رضَى الله منه بالقَلیل مِنَ العَمل
هر کـس به رزق و روزى کم از خدا راضى باشد، خداوند از عمل کم او راضى خواهد بود

(بحـارالانـوار،ج 78،ص 357)

مَـن فـرّج عن مـومـن فـرّج الله عَن قَلبه یـَوم القیمة
هر کس اندوه و مشکلى را از مومنى بر طرف نماید خداوند در روز قیامت انـدوه را از قلبش بر طرف سازد

(اصول کافى، ج 3، ص 268)

من قرا فى شهر رمضان ایة من کتاب الله کان کمن ختم القران فى غیره من الشهور.
هر کس ماه رمضان یک آیه از کتاب خدا را قرائت کند مثل اینست که درماههاى دیگر تمام قرآن را بخواند.

(بحار الانوار ج93، ص346)

  • کبوتر سپید

ما زائر سلطان رضائیم رضا جان نظری کن

                                 ما قافله ی شمس ضحائیم رضا جان نظری کن

تو آیینه ای دربر خورشید رخ دوست

                                      ما عاشق مرآت خدائیم رضا جان نظری کن

تو خسرو طوسی و خداوند رعیت

                                  ما ریزه خور خوان شمائیم رضا جان نظری کن

ای جان جهانی به فدای قدم تو

                                  در امر تو تسلیم و رضائیم رضا جان نظری کن

چون خیمه زده مهر تو در کوی دل ما

                                    در صحن غریب الغربائیم رضا جان نظری کن

ابروی تو محراب نماز است از آنرو

                                      ما روبروی قبله نمائیم رضا جان نظری کن

ای قبله ی آمار خلایق به دم مرگ

                          ما منتظر نرگس ایمای شمائیم رضا جان نظری کن

کشتی تویی و نوح تو و بحر توئی تو

                                   ما غرق به طوفان بلائیم رضا جان نظری کن

دست من و دامان تو ای مظهر علاّم

                                    با یاد تو در ذکر و ثنائیم رضا جان نظری کن

ارواح عوالم ز طفیل تو شده حی

                              ما مستحق لطف و عطائیم رضا جان نظری کن

در کشور ایران که طلوع شمس قدم کرد

                                  ما ایمن و در تحت لوائیم رضا جان نظری کن

مرحوم ابوالقاسم علی مدد کنی

 

 

  • کبوتر سپید

کفش هایت را می دهی و وارد رواق می شوی. نور از همه طرف به سمتت می آید. سرت را بالا می گیری. نورها زیر طاق گنبد، بالای سرت دارند بازی می کنند. می توانی خودت را آنجا توی هزاران آینه ی کوچک بالای سرت پیدا کنی؟ جلوتر می روی تا بهتر ببینی. تو هزار تکه شده ای. کوچک شده ای. توی بازی نور و آیینه های گوشه دار، جز نقطه های سیاه کمرنگ، هیچ اثری از تو نیست. آیینه هایی که همیشه جلویشان که می ایستادی، به تو غرور می دادند و به خود می بالیدی، این بار با تکه تکه شدن، تو را در خود گم کرده اند.

***

اشرافی یکی از آینه کاران قدیمی حرم می گوید: در سال هایی که تازه از آینه کاری برای تزیین سقف های اماکن متبرکه استفاده می شد، شیره ی انگور را با گچ سیاه یا سفید مخلوط می کردند و پشت آینه را به این مواد آغشته کرده و آینه ها را با طرح های مختلف در جای خود قرار می دانند؛ اما چند سال بعد، چسب سریش جایگزین شیره ی انگور شد. او به ویژگی های آینه های قدیم به قطر نیم میلی که بسیار سبک بودند اشاره می کند و می گوید که در حال حاظر، این آینه ها جای خود را به آینه های ساده ی یک میلی داده اند.

به گفته ی این آینه کار قدیمی، بیشتر طرح های آیینه کاری حرم به اشکال مختلف سه، چهار، و اکثرا پنج ضلعی است که کاربرد بیشتر، از سبک پنج ضلعی با الهام از نام پنج تن (ع) است. همچنین در سقف و دیوارهای روضه ی منوره به ویژه بالای ضریح منور، بیشتر از اسامی رضا (ع) و جواد (ع) استفاده شده است. او می گوید: کلمه ی لا اله الا الله، آینه هایی با اشکال آیات قرآن (کتیبه)، گلدان و شمعدان و آینه هایی مثلثی و مربعی بزرگ با نام قندیل استفاده شده است.

او صحبت هایش را این گونه پایان می دهد که کاربردی ترین رنگ ها در آینه و مقرنس ها، سبز با طیف های مختلف آبی پررنگ و آسمانی، زرد، طلایی، فیروزه ای و گاهی هم قرمز است.

 روضه منوره

  • کبوتر سپید

تزاوَرُوا تحـابـوا و تصـافحُـوا و لا تحـاشمـوا
به دیدن یکدیگر روید تا یکدیگر را دوست داشته باشید و دست یکدیگر را بفشارید و به هم خشم نگیرید.

(بحارالانوار،ج78،ص 347)

لا یستَکمِلُ عَبدٌ حقیقةَ الایمانِ حَتَّى تَکونَ فیهِ خِصالُ ثَلاثٍ: اَلتَّفقُّهُ فِى الدّینِ وَحُسنُ التَّقدیرِ فِى المَعیشَةِ، وَالصَّبرُ عَلَى الرَّزایا.
هیچ بنده ‏اى حقیقت ایمانش را کامل نمى ‏کند مگر این که در او سه خصلت باشد: دین‏ شناسى، تدبر نیکو در زندگى، و شکیبایى در مصیبت‏ها و بلاها.

(بحار الانوار، ج 78، ص 339، ح1 )

مَن حاسَبَ نَفسَهُ رَبَحَ وَمَن غَفَلَ عَنهَا خَسِر
آن کسى که نفسش را محاسبه کند، سود برده است و آن کسى که از محاسبه نفس غافل بماند، زیان دیده است.

(بحار الأنوار، ج 78، ص 352، باب 26، ح 9)

  • کبوتر سپید

خسته نبینمت عزیز. از راه رسیده ای، سلانه سلانه پیش می روی، خیلی وقت ها هم می ایستی و نفس تازه می کنی. چقدر حسرت روزهایی را می خوری که تازه نفس بودی و جوان. حساب می کنی می بینی خیلی از آن زمان گذشته است 40 سال یا 50 شاید هم بیشتر. با این همه باز هم خدا را شاکری که محتاج نیستی و می توانی هر چند وقت یک بار خودت بیایی مشهد، زیارت.

زیاد اهل رفت و آمد نیستی، گشت و گذار هم. به قول خودت پیری است و گوشه گیری. اما مشهد با همه جای دنیا فرق می کند؛ برای تو مثل خانه ات می ماند، راحت و بی دغدغه.

از آزروهایت که می پرسم می خندی و می گویی: به ما این حرف ها نیامده، آفتاب لب بامیم، امروز هستیم و فردا نه. اما همیشه هراس یک چیز را داشته ای و برایش دعا کرده ای؛ اینکه هیچ وقت محتاج خلق نشوی.

نه گلایه ای از روزگار داری و نه شکوه ای از زندگی. خیالت راحت است،بچه ها سر و سامان گرفته اند، تو هم در حقشان کوتاهی نکرده ای... .

هر بار که می شود فکر می کنی آخرین بار است که می آیی زیارت و می آیی زیارت و می توانی گنبد و گلدسته اش را ببینی. برای همین سیر تماشا می کنی.

حالا هم فرصتی نداری، غروب نشده باید برگردی شهرستان. می گویی اسفراین دیدنی است و برای رفتن دعوتمان می کنی... .

دوباره به راه می زنی، سلانه سلانه پیش می روی، گاهی هم می ایستی و نفس تازه می کنی و من دعا می کنم هزار سال زنده باشی.

  • کبوتر سپید

آیا می دانید؟

انتقال قطعات اسکلت ضریح مطهر از کارگاه ساخت در اماکن متبرکه رضوی تا روضه ی منوره به دلیل حجم بزرگ و وزن زیاد حدود 20 ساعت به طول انجامید.

آیا می دانید؟

تولیت عظمی آستان قدس رضوی همه روزه از نزدیک بر روند عملیات تعویض ضریح مطهر اشراف و نظارت مستقیم داشته و در موارد مختلف بر رعایت حرمت بارگاه رضوی تاکید می کرد.

آیا می دانید؟

همه ی افرادی که افتخار حضور در جمع گروه های تعویض ضریح مطهر را داشتند به هنگام تشرف به روضه ی منوره باید لباس مخصوص (سبز رنگ) بر تن می کردند.

آیا می دانید؟

سنگ جدید منسوب بر مضجع شریف حضرت رضا (ع) به رنگ سبز یکپارچه و از بهترین انواع سنگ می باشد که بر روی آن تاریخ ولادت و شهادت و همچنین حدیث شریف ثقلین و نیز آیه شریفه ی تطهیر نقش بسته است.

آیا می دانید؟

کار ساخت ضریح مطهر، پس از 5 سال مطالعه و تحقیق در سال 1372 آغاز و اواخر سال 1379 به بهره برداری رسیده است.

آیا می دانید؟

از زمان ایجاد گنبد و بارگاه بر مرقد مطهر امام رضا (ع) سیستم هوادهی و مطبوع سازی هوا در داخل روضه ی منوره ناقص بوده و این کار در هنگام تعویض ضریح مرمت و کامل شد.

آیا می دانید؟

به رغم هزینه ی سنگین ساخت ضریح جدید فردی از دوستداران و خاندان اهل بیت (ع) آمادگی خود را برای تامین هزینه های آن به تولیت عظمی اعلام کرد.

آیا می دانید؟

چرا آستان قدس رضوی از دریافت هزینه ساخت ضریح جدید از این فرد خود داری کرد؟ تولیت آستان قدس رضوی جدید اعلام کرد که هزینه ی ساخت ضریح جدید از محل نذورات و مشارکت همه ی مردم و علاقمندان تامین می شود تا از این طریق همه ی مردم در ساخت ضریح مطهر شریک باشند.

آیا می دانید؟

بین هر دو زاویه از پنجره های ضریح مطهر قبلی یک صفحه ی بیضی شکل از طلا که تعداد آنها به 18 عدد و وزن هر یک 50 مثقال می باشد نصب شده و روی شانزده عدد از آنها احادیثی در باب فضیلت زیارت امام رضا (ع) به خط نسخ و به قلم مرحوم حاج شیخ احمد زنجانی نوشته شده است.

آیا می دانید؟

اطراف ضریح مطهر چهارده محراب بزرگ ختم می شود و سپس در نوک محراب به کلمه ی الله منتهی می گردد.

آیا می دانید؟

تعویض پارچه ی زربافت ویژه ی مضجع شریف رضوی پس از سه سال همزمان با تعویض ضریح مطهر انجام شد.

  • کبوتر سپید