السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

بابام میگه امام رضا (ع) مریضا رو شفا می ده دوای درد مردمو از طرف خدا می ده

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

بابام میگه امام رضا (ع) مریضا رو شفا می ده دوای درد مردمو از طرف خدا می ده

مشخصات بلاگ
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۳ مطلب در فروردين ۱۳۸۸ ثبت شده است

شکر یعنی در آستان رضا     به رضــای خـدا رضا بودن

با تـمام غریبه ها این جا     مهربان بودن، آشنا بودن

شکر یعنی که زیر چتر دعا     بـاز جارو کش حرم باشیم

در جــوار کــریم اهــل الـبیت     دست و دل باز با کرم باشیم

شکر یعنی به دست مهر و وفا     گـــره از کــار بســته وا کــردن

با نشـانی که روی سینه ی توست     خــــدمـــت خــلق بــی ریــا کــردن

شکر یعنی که با تمام وجود     بــه خــلوص عــقیده افزودن

مــثل آییـنه های پاک حرم     حرف دل با زبان یکی بودن

شکر یعنی همین که گفتی تو     اشـــــهد انــــک تــردّ ســــلام

خویش را بنگری بدون حجاب     در همان حال در حضور امام

شکر یعنی برای سرمه ی چشم     ذره ای از غـــبار فـــــرش بـــگـــیر

گر که دلبسته ی زمین هستی     اوج تـــا آســـمان و عــرش بگیر

شکر تنها نباشد آن که سحر     بگــذاری بـــه خـاک پیشانی

شکر یعنی پناه مردم باش     در گــرفتاری و پــریشـانی

شـــکر یعــنی که در حریم حرم     با خودت عشق آنچه هست آور

در حرم دلشکسته بسیار است     تــا تــوانی دلــی به دســـت آور

شــکر یعــنی اگــر خطا کردی     توبه کن عذر خواه و نادم باش

لحظه ای غفلت از امام مکن     در حــضور و غیاب خادم باش

شاید آنجا که می گذاری پای     پــر وبــال فـــرشــته ای باشد

شاید اشکی که می چکد به زمین     نــامـــه ای دل نــوشــته ای باشـد

شــکر یــعنی کـه در کنار ضریح     چشم دل باز کن که جان بینی

شـــاید از پـــیش رو و بــالاتر     جلوه ی صاحب الزمان بینی

غفورزاده(شفق)

خوش به حال خادمین امام رضا (ع)... شکر یعنی در آستان رضا/به رضــای خـدا رضا بودن... درسته که من نوعی خادم اماممون نیستم و نمی تونم زود به زود برم حرمشون، ولی باز هم شکر...

یه تشکر ویژه می کنم از تمام دوستانی که تو پست قبلی واسم درد و دل گذاشتن... تو این پست می خوام هر کدومتون یه چند تا دعای قشنگ واسم بذارین...

التماس دعا

 

  • کبوتر سپید

* گوشه ی صحن روی خاک دیدمش که نشسته بود. صدایش زدم، آرام سرش را بلند کرد. اشک هایش را پاک کرد و نگاهش را به من دوخت. گفتم: اجازه هست؟ ایستاد، دستش را به طرفم دراز کرد و در حالی که با آن دست خاک شلوارش را می تکاند، گفت: بفرمایید.

* اینجا مشهد است. زمینی که هر کس دلش برای امام رضا (ع) تنگ می شود یا کاری با او دارد، یا حتی برای حاجت و گرفتاری اش یاد او می افتد و یا از سر و صدای دنیا و دل مشغولی ها و نامردی هایش که خسته می شود، راه اینجا را می گیرد. برای بعضی ها اینجا پلی است به سوی آسمان، دست دادن با آرامش، رد آغوش عشق، رها از دلتنگی ها.

* دست توی کیسه می برد. مشت گندم را بیرون می آورد و با شور به طرفشان می ریخت، ماجرایی بود صدای بق بقوی کبوتر ها و پر و بال زدنشان و بچه هایی که با شور به میانشان می دویدند و جیغ می کشیدند و مرد نشست تا پسرش از کنار سقاخانه با ظرف آب برگردد.

* اینجا مشهد است. صحن سقاخانه و پنجره فولاد امام رضا(ع) و نگاه های امیدواری که به حلقه های پنجره دوخته شده بود.

* توی جاده دسته دسته آدم ها، پیر و جوان، زن و مرد که جلویشان پرچم به دستی بود می رفتند، و زنهایی که بچه هایی را بغل زده بودند و آن پیرزن با قد خمیده و چوب دستیش، همه می رفتند تا برسند، به کجا؟؟؟

دوست دارم دسته گلاتون همشون از  نوع درد و دل باشن... ببینم چه کار می کنین...  هر چه می خواهد دل تنگت بگو...

 

 

  • کبوتر سپید

محدث نوری در دارالسلام می نویسد:

میر معین الدین اشرف یکی از خدام حضرت رضا (ع) گفته است:

شبی در کشیکخانه، خوابیده بودم؛

در خواب دیدم که برای تجدید وضو به صفه میر علی شیر –همین صفه ای که در صحن کهنه است و اکنون ایوان طلاست- بیرون آمدم.

ناگاه جماعت بسیاری دیدم که به صحن مطهر وارد شدند ودر پیشاپیش آنان بزرگواری خوش صورت و عظیم الشأن و نورانی بود؛ و جماعتی کلنگ به دست پشت سر آن بزرگوار بودند، وقتی وارد شدند تا وسط صحن مطهر امدند همان شخص بزرگوار فرمود: "این قبر را بشکافید و این خبیث را بیرون آورید."

اشاره به قبر مخصوص نمود و آن جماعت شروع به کندن قبر نمودند. من از یک نفر پرسیدم؛ این شخص کیست؟ گفت: حضرت امیرالمومنین(ع) است.

در همین اثنا دیدم از داخل روضه ی مبارکه، حضرت رضا (ع) بیرون آمد و خدمت جدش امیذ المومنین(ع) رسید و بر آن حضرت سلام کرد؛

آقا جواب سلامش را داد؛ پس از آن امام هشتم (ع) عرض کرد: "از شما خواهش می کنم؛ این شخص را که در جوار من دفن شده عفو فرمایی و تقصیر او را به من ببخشی"؛

امیر المومنین (ع) فرمود: "تو می دانی که این مرد فاسق و فاجر بوده و شرب خمر می کرده است؛ عرض کرد: بلی. اما او هنگام مرگ وصیت کرد که او را در جوار من دفن کنند؛ و من امیدوارم که او را به من ببخشی."

امیر المومنین (ع) فرمود: "من تقصیرات و گناهانش را به تو بخشیدم."

پس از آن حضرت(ع) بازگشت. خواب بیننده گوید: من از وحشت بیدار شدم و بعضی از خدام را که خوابیده بودند بیدار کردم. و با هم به همان محلی که در خوب دیده بودم آمدیم و نگاه کردیم، دیدیم که معلوم است قبر تازه ای است و مقداری خاک هم بیرون ریخته شده است؛ آن گاه جویا شدم که این قبر کیست؟ گفتند: قبر شخص ترکی است که دیروز اینجا دفن شده است. نویسنده ی سطور و مرحوم مروج هر دو لبهایمان بدین شعر مترنم گشت:

ای شــه توس فدای تو و طوف حرمت!     توس فردوس برین گشته ز یمن قدمت

مـــن به درگـــاه تـــو با روی سیاه آمده ام     این من و جرم منو و آن تو و لطف و کرمت

 

  • کبوتر سپید