باز دلم هوایی شده ، هوایی حرمت ، هوایی کبوتر شدن در آسمان بی کران صحن و سرایت ،
ای رئوف !
دلم می خواهد دوباره گوشه ای از خانه ی عشقت مأوا بگیرم،
سر بر دیوار گذارم و به پنجره های ضریحت خیره شوم،
آنگاه با شکوفه های الماسی که از مژگانم می شکفد قصری از توسل
ساخته و به امید اجابتت، مهربانیت را در آغوش کشم.
تشنه ام ، تشنه ی جرعه ای از آب سقا خانه ات،
عزیزا !
جان این میهمان ، شوق سیراب شدن از شراب نابی که از جام دستانت می جوشد را تمنا می کند.
بی قرارم ، بی قرار لحظه ی دیدار، لحظه ی تولددوباره ی گنبد طلائیت در قاب انتظار چشمانم .
لحظه ی دق الباب حریم رهاییت با طپش های دل بی تابم .
لحظه ی پر گشودنی که زمز مه های لطیف وصال تا اوج حضورت پرواز می کند که
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
***
سلام به همه ی دوستان
اگه خدا بخواد تولد امام رضا(ع) حرم خواهم بود و دعا گوی همه ی دوستان
فقط آمدیم که حلالیت بطلبیم و...
نمی دونم چه جور شد که این سفر جور شد... چون کلا برناممون بهم خورده بود که یکهو....................... به قول یکی از دوستان مشهدی "تو هنوز همسایه ی مارو نشناختی!"
واقعا هم نشناختم!... اماما ممنونتم... هنوز باورم نمیشه... کاشکی خواب نباشه!
اینجاست که می فهمم نه باور دارم نه ایمان و نه اعتقاد! یا شاید هم دارم ولی خیلی ضعیف!... وقتی میگه همه ی کارا رو بسپار به من یعنی....................... یعنی کبوتر جان اندکی صبر سحر نزدیک است...
امام خوبم حس میکنم دوستم دلخوره که نمیتونه باهام بیاد پابوستون... ولی خودتون که دیدین تقصیر من نبود... من همه ی سعیمو کردم ولی نشد... یه کاری کنین که اونم بتونه هر چی زودتر بیاد پیشتون... خواهش میکنم...
التماس دعا از همگی