دارم از کنار کوچه ای رد می شوم که صدای دادو بیداد، نگاهم را از زمین جمع می کند و سرم را
به سمت کوچه می گرداند
خانه ای پر از دود شده و مادر و کودک کمک می خواهند . گروه امداد می خواهند وارد خانه بشوند .
مصرانه و چندین بار تکرار می کنند: از پشت در کناربروید ....
در را شکستند
بغضم گرفت!
«مولا زن بی مزار من» اصلا" فکرش را نمی کردی که در را بشکنند نه؟
یا بقیه الله؛ آجرک الله فی مصیبه امّک ...
یه موقع هایی غصه
نداشتن چیزهایی رو می خوری که بعد از اینکه به دستشون آوردی با خودت می گی : خوب
که
چی؟ الان دارم، به دست آوردم. مال خودم شد. این جمله سه کلمه ای معمولا" برای امور مادی به کار می ره.
اما معنویات فرق داره.
سال پیش دم دم های
تحویل سال با خودم فکر می کردم خوش به حال همه کسایی که سال شون رو در کنار امام
رئوف شروع می کنن؛
امسال قسمت شد و لحظه تحویل سال کنارشون بودم و فهمیدم واقعا" اونجا بودن زمین تا آسمون فرق می کنه!گاهی آدم حسرت داشتن
چیزها یا بودن در کنار کسانی رو میخوره که بعد از رسیدن بهشون درک می کنه که
این "داشتنه" چقدر مهمه!
گاهی تو دلت می گی، حالا چه فرقی می کنه؟ اما بعد تر متوجه میشی همین «فرقی نمی کرد» ها چقدر فرق
می کرد، چه قدر خواستنی تر هستند، شیرین تراند. چه برسه به همهی «چقدر فرق میکرد»هایی که این سال ها
از دست دادیم
وارد بهشت ثامن شدم . اینجا آخرین جاییه که همه مون یک روزی بالاخره واردش می شیم.
باهمه ی اعمال خوب
و بدمون! آرامگاه مقطعی تا در صور دمیده بشه
داشتم با خودم کلنجار می رفتم که چقدر مهمه که آدم در کنار امام رئوف یا کلا" اماکن مقدس و حتی مقبره های
خونوادگی دفن بشه؟ خوب قاتل امام رضا (ع) هم در جوار ایشون مدفونه و....
نمی دونم این مسأله رو هم باید جز حسرت و فرق داشتم هام حساب کنم یا نه؟
از نگاه خودم :"به عمل ات بستگی داره " امّا فکرشو بکنید که مثلا" آدم همجوار با ائمه به خاک سپرده بشه!
راستی: یا بنیّ اکثر مِن ذکر الموت و ذکر ما تهجم علیه و تفضی بعد الموت الیه حتّی یأتیک
و قد اخذتَ منه حذرکَ و شددت له ازرک و لا یأتیک بغته فیبهرک
فرزندم!
زیاد یادِ مرگ کن،یادِ جایی که ناگهان در آن فرو میافتی و بعدِ مردن به آن میرسی تا وقتی سراغت آمد، آماده باشی، کمربسته و مهیّا؛ نکند ناگهانی غافلگیرت کند و مغلوب شوی*
* نامه سی و یکم نهجالبلاغه/ ترجمه فاطمه شهیدی
.................................
نکته مهم: بهشت ثامن درب شمالی اش در صحن جمهوری حرم قرار داره .هر قبر سه طبقه هست و خدّام و
شهدا و
مراجع می تونن توش با پرداخت 50 میلیون تومان و عوام با پرداخت 150 میلیون
تومان دفن بشن! این اطلاعات
رو از خادمی که اونجا حضور داشت، گرفتم."الان هیچ صحبتی ندارم"
"آنان که گفتند پروردگار ما الله است و بر این ایمان پایدار ماندند، فرشتگان بر آن
ها نازل شوند که دیگر هیچ ترسی و حزن و اندوهی نداشته باشید"
اول اردیبهشت شد و باز هم عطر گلهای بهارنارنج حیاط همسایه ...
اردیبهشت را دوست داشتم (دارم)،امّا امسال حال و هواش پریشونم میکنه. هر چند مدام این آیه را می خونم!
چند هفته دیگه جواب ارشدمون میاد
تو رو خدا دعا بفرمایید.
خیلی ها التماس دعا خواستن.
در حق هم دعا کنیم. به حق امام رئوف همه مون حاجت روا شیم ....
خانوم دکتر دیشب ترتیبِ این یکی دندان سالمم را هم دادند. با آن
انبر بد قیافه و خشنش که اصلا" بویی
از لطافت نبرده دندانم را کشید بیرون. جایِ خالیِ آن یکی هنوز
درد می کند . گفتند برای ردیف شدن دندانهایت
لازم است! وسط این حالِ ضعف و خون ریزی! فکر میکنم خیلی چیزهای دیگر هست توی زندگیام که باید ازشان
دل بکنم و ریشهکنشان کنم. بیاندازمشان دور. نمیدانم چقدر طول
بکشد. نمیدانم چقدر جایِ خالیشان درد بگیرد
.امّا ای کاش طاقت بیاورم برای ردیف شدن زندگی
دنیا و آخرتم لازم است. همین قدر می دانم که حال و روزم خوب
نیست .
.......................................................................................................................................
پ.ن : دارم مرحله به مرحله دل کندن هایم را شروع می کنم. چند وقتی است مرحله اول با موفقیت انجام شده!
دست خیلی ها درد نکند...گاهی هل دادن لازم است تا نیروی
ابتدایی را که می خواهی به دست بیاوری و
با
سرعت ثابت برنامه ات را روی خودت پیاده کنی. باید خودم را درست کنم. باید یاد
بگیرم میانه رو باشم . خودم
را وقف کارها و آدمهایی کنم که مطمئن باشم ارزشش را دارند و خدایم خوشحال می شود. باید .... وای خدایا! هنوز
چقدر نمی دانم ....
باز هم کریمانه کمکم کن
سلام آقا جان؛ بامداد پنج شنبه شد. ساعت 01:39 و داشتم با خودم فکر می کردم الان
دقیقا" کجایید؟ و دارید چه کار می کنید!
شاید دارید نماز شب می خوانید! آقا جان دعامان کنید دعامان کنید دعامان کنید
و هر کجا هستید و رفتید یاد ما هم باشید
به حق جدّتان "علی بن موسی الرضا". دلخوش به دعاهای شماییم و سرگشته دیدارتان 
تاریخ نگارش مطلب : ششم فروردین ماه یکهزارو سیصدو نود و دو خورشیدی
دردمندی! "بسم الله"؛ وارد شو ...
حرم یار جایی نیست که نگرانی در دلت راهی داشته باشد
همه در تکاپو هستند تا همه چیز بر وفق مراد زائران حرم رضوی باشد
به احترام کفش هایت را از پا در می آوری
که اینجا حریم بزرگی و بزرگواری است و امانت می گیرند خادمان مولا تا دل بسپاری به یار که مشرف بشوی به
سعادت زیارت
خوشا به حال آنان که در هر سمت و سو به خدمت مولایشان ایستادند و دل در گرو معبودشان دارند ...
چشم هایت به ضریح مقدس مولا که می افتد خودت را در جمع عاشقانش گم می کنی .
و حالا
آرام، سبک بال و سیراب از سر چشمه های راز و نیاز
کبوتری می شوی و پر می کشی به اوج خودت و در پناه آسمان بال و پر می گشایی
دلت مملو از نشاط و اطمینان است که ضمانتت کرده
آنکه همواره ضامن است پناهندگان درگهش را ....
می نشینی رو بروی خلوت دل و خودت را در خلسه ی آرامش بخشِ ایمانی عمیق پیدا می کنی
*******
فرشی پهن می شود برای رسیدن به عرش
برای نمازِ به خلوت شاید!
خواندن قرآنی یا گزاردن نمازی به شکوه جماعت
همزمان با شهادت حضرت زهرا (س) قرار بود دو شهید گمنام در شهرمون تشییع بشن.اما انگار قصه
دعوت ما جور دیگه ای باید می بود. خبر دادند برنامه عوض شده و تشییع عمومی این عزیزان قرار
هست در یکی از شهرستان ها صورت بگیره و در صورت تمایل برای زیارت به دفتر حفظ نشر و آثار دفاع
مقدس بیایید! مگر می شد چنین دعوتی را رد کرد!!!
همین که وارد اتاق شدم این نوا شروع شد .... حال خوبی داشتم
یک ساعتی با طیب خاطر و به دور از هر غصه ی دنیا با شهدا بودم
شهدا ممنونم
الهی شکر.الهی شکر.الهی شکر...