السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

بابام میگه امام رضا (ع) مریضا رو شفا می ده دوای درد مردمو از طرف خدا می ده

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

بابام میگه امام رضا (ع) مریضا رو شفا می ده دوای درد مردمو از طرف خدا می ده

مشخصات بلاگ
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

کمی فکر کن ، می بینی خدایمان چقدر بزرگ است و بخشنده ؟به هر بهانه ای فرشته ای دارد برای استجابت خواسته هایمان...

می گویند فرشته آمین در راه است، دعایت ، خواسته ات ، آرزویت را بچش و بر زبان جاری کن !

فرشته آمین در راه است

وقتی دفترمان را ورق زدم و آرزوی کبوتر رضوی را دیدم ، انگار من هم زمزمه اش کردم : کاشکی جمکران بودیم!

نشد، گرچه آنجا نبودیم 

اما ما را میهمان خانه ات کردی

مهدیه

جایی که می دانی به عشق تو بنا شده و می بایست از نام تو هم وام گرفته شود

وقتی سرم را بلند می کنم ، خودم و کبوتر رضوی رابر سر درمهدیه می بینیم  که ماه شب چهارده بالای سرمان چه خوش می درخشد

تا صبح اشک ، دعا ، زیارت و سعادت حضور در کنار بندگانی که به شوق دیدار تو دست هایشان را رو به آسمان گرفته اند و برای دیدار" غایب همیشه حاضر"امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء سر می دهند

چه شب و روز پر شکوهی.

 

پ.ن : دعا گوی همه  بودیم

 لینک نوشت: وداع با ماه شعبان المعظم

 

بقیه ی عکس ها در ادامه ی مطلب.

یکم کنجکاوی کنین شاید عکس دو تا کبوترا هم تو ادامه ی مطلب باشه!

 

  • کبوتر سپید

نمیدانم اگر مهر انتظار بر قلبهایمان حک نشده بود ...
و اگر غزل انتظار را از بر نبودیم و اگر از جام انتظار سرمستمان نکرده بود...
معلوم نبود در این تاریک و روشن مبهم و این گردش ممتد و کشدار ثانیه ها که روز و شبش یکسان است...
این همه دلواپسی ،این همه حسرت و این همه سوز و گداز را به درگاه که می بردیم و از که پناه می جستیم...
غروب جمعه بود و صدای گنجشک ها،فضای مسجد را پر کرده بود....
ذکری روی لبم مدام تکرار می شد:«اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم»
آنچنان محیط،درد دوری و فراق را ملتمسانه فریاد می زد که ناخداگاه هر که در حریم مسجد قرار میگرفت،دلتنگ میشد...
بیچاره آنهایی که جمعه ی اولشان بود و برای اولین بار غروب انتظار را تجربه می کردند...
نمی دانستند ناله ی هل من ناصر کدام غریب را شنیده اند که اینگونه در این غروب بی تاب شده اند...

 

نیمه شعبان

 

پی نوشت: آقا جان خیلی دلتنگتیم... خیلی... 

کاشکی تولد آقا جمکران بودیم. دوستانی که این روزها جاهای زیارتی هستن خیلی خیلی التماس دعا... 

از دوست عزیزم نویسنده ی وبلاگ "عشقستان اسماعیل" هم خیلی خیلی ممنون که همیشه حرم امام رضا(ع) یادم میکنن...

*عید همگی مبارک*

  • کبوتر سپید

شعبان ماه والا پیامدار محمّد (ص) از راه رسید؛

ماهی که هر روزش، هر دقیقه و هر ثانیه اش بهانه است . بهانه ای نو برای نوشتن .

فقط مانده ام از کجای این بهانه ،زیرکانه باید شروع کنم؟

ماهی که پر است از نبض زندگی ، از خود گذشتن ، ایثار،مدارا ، صبر و صبر و صبر...

به چه بهانه ای باید شروع شود؟

اصلا" با این بهانه ها مگر می شود به پایان برد این برگ خط خطی را ؟

حسین (ع)، عباس (ع) ، علی اکبر (ع)، زین العابدین (ع)

بشنوید ؛ این عرشیانند که پایکوبی شان را شروع کرده اند

باز هم رب ودودمان پنجره های ملکوت را به رویمان گشوده ، خوش به حالمان

تقویمم را ورق می زنم

تا نیمه شعبان بهترین بندگان خدا زمین را با قدومشان نوازش می کنند تا با سفر آسمانیشان برسند تا قدوِِّس.

خوش به حالشان

تا نیمهء ماه ، سند خورده برای ولادتٍ (هَل من ناصر ینصرنی.) و مولایشان!

این ماه ، ماه میلاد کربلاییان است. تشنگان آب و حق!

حتی سید السّاجدین (ع) که می بایست بیمار باشد اما در کنار حسین (ع)

و نیمه شعبان « میلاد قائم آل محمّد (ع)» که روزی می آید و به حق می آید ؛ آمدنش نزدیک است :

« ألا یا أهل العالم قد ظهر مهدی آل محمّد فاتبعوه»

 

پ.ن : اللّهم عجّل لولیک الفرج...

عکس پست:          

  • کبوتر سپید

زینب خانم من میتونم سفر مشهد رو واستون جور کنم...جدی میگین آره چرا که نه ....خوب چطوری؟ ....من عضو هیئت عزاداری هستم این واسه من که عضو اصلی هستم کاری نداره، در مشهد هیئت ما هتل داره .....از خوشحالی نمیدونستم چی بگم، وای خدا هنوز یک سال نشده ........او گفت :خبرش را به شما میدهم گفتم من تنها مشهد نمیروم گفت باشه ولی فعلا به کسی نگین ...

چند روز بعد گوشیم زنگ خورد ....او بود گفت جور شده، واسه تاریخ 28میتونین بیایین؟اگر بشود برای اربعین هم جور کنم خیلی خوب می شود، گفتم خبرش را میدهم و با مادر و پدرو آبجی عاطفه صحبت کردم و اونا اول راضی نبودند، میگفتند الان زمستان هست ولی من گفتم پارسال با دوستانم رفته ام و به من خوش گذشته و بلیط را خریدیم و خوشحال بودم که میخواهم به سفر مشهد بروم و اربعین را هم در جوار آقا امام رضا باشم .

علی کسی که سفر مشهد را برایمان جور کرد، بعد مدتی به من پیشنهاد ازدواج داد، گفتم اینگونه درست نیست گفت واسه من اعتقادات شما مهمه گفتم من اونی نیستم که شما میخوایین، گفت اتفاقا اون دختری هستین که من میخوام، روز ها از پی هم میگذشت وعلی منو به ازدواج با خودش راضی کرد و قرار شد جواب قطعی را در مشهد به او بدهم و ...                  

عکس پست:          

پی نوشت۱: ادامه ی  خاطره ی زینب خانوم رو میتونین در ادامه ی مطلب بخونین.

پی نوشت۲: از همه ی دوستانی که با دلهای پاکشون برام دعا کردن تشکر میکنم. نمی دونم اگه شما دوستان رو نداشتن الان عاقبم چی میشد و کجا بودم... خواهشا بازم دعام کنین که سخت محتاجم

پی نوشت۳: خدایا شکرت به خاطر همه ی چیزهایی که بهم دادی و ندادی. ببخش که تا به الان بنده ی خوبی نبودم واست. ولی قول میدم بنده ی خوبی بشم. قول میدم...

  • کبوتر سپید

برای سومین بار دل کندم از شهری که پر بود از  هجوم هجو ها و نابسامانی ها

پر بود از غبار و همهمه و دل بستن ، دل بستن به قید و بند هایی که  پاهایم را می فشرد به زمینی که نمی گذارد پیش تو بیایم

دعوت شدم

تو مرا صدا زدی ...

آمدم به خانه ات معبود من ؛ گفتند اعتکاف حج فقراست ...

از میان تمام آدم های شهرم کشیده شدم به خانه ات ، به خانه ای که فقط من  بودم و تو ... به دور از هر زرق و برقی

ساده و صمیمی

دلم را آوردم تا از همجواری با آیه آیه کتاب بی بدیلت صیقلی اش کنم                                           

 

تو را به اسماء پاکت صدا زده ام

الغوث الغوث سر دادم

به عمه سادات  متوسل شده ام تا دستان پر زخمم را بگیری و مرا به آسمان لایتناهی ات دعوت کنی

قلبم را که پر بود از دردهایی  که  نمی شود شمرد  به در خانه ات آوردم، اشک ریختم،نجوا کردم غصه هایم را ،نداشته هایم را،شکایت هایم را آرزو هایم را و تو چه صبورانه و مهربانانه شنیدی و به گوش جان پذیرفتی و مرهم نهادی اش ....

و چه عاشقانه  گناهانم را به ازای سفری  پر معنا خریدی

الحمد الله رب العرش العظیم ....

عکس پست:        

  • کبوتر سپید

 چند روزی بیشتر به میلاد مولود کعبه امیر المومنین علی (ع) نمانده ،  هیچ وقت نمی شود از علی (ع) گفت و حضور فاطمه  (س) را در کنارش حس نکرد

همیشه در کنار تبریک هایم دوست دارم دعا کنم نه برای خودم که برای همه مان ؛ دعا هایم این بار متفاوت است

پدرم را خیلی دوست دارم و بر دست هایش بوسه می زنم و روزش را تبریک می گویم و برای همه پدران سرزمینم آرزوی سلامتی می کنم ، اما می خواهم دعایم برای همه پدر ها و مادر ها باشد؛

دعایی از سوی ما بچه ها برای قلب های مهربان پدران و مادرمان :

خدای خوبم

 کمک کن با پدر و مادرم مثل مادری مهربان با بچه اش رفتار کنم

کاری کن انجام دادن خواهش های  آنها به نظرم از خواب آدم خسته شیرین تر و از جرعه ای در کام تشنه گواراتر باشد. آرزوی آن ها بشود آرزوی من و خوشحالی آنها از خوشحالی خودم برایم مهمتر باشد....

هر کار کوچکی برایم می کنند به نظرم بزرگ  و هر کاری برای آنها می کنم به نظرم کوچک بیاید

صدایم را پیش آنها آهسته کنم و رفتارم نرم باشد.دلم را از محبت شان پر کن واخلاق مدارا و رافت به من بده.

خدایا به آن ها به خاطر تربیت کردن من پاداش بده و به ازای هر رنجی که برای محافظت من در کودکی کشیدند به آنها اجر...

آمین یا رب العالمین

پ.ن :  برداشتی آزاد از مناجات امام سجاد (ع)

  • کبوتر سپید

خدایا!

خدایا مهربانیت را نظاره می کنم هر لحظه تا همیشه

خدایا می بینم رحمت هایی که از سویت برایم به ارمغان می آیند

سو سو می زنند آرزوهایمان برایمان

آری من اینجایم؛ امشب دستهایم را دراز میکنم رو به آسمان پر رمز و رازت و  سوگند می دهمت به اسماء جمیل و با عزمتت که امشب عرش و فرش پر است از لمس این اسماء ناب

که ای معبودم

ببخش بر من از هرآنچه تو خود بر بهترین بندگانت بخشیده ای...

من اینجا منتظرم هر لحظه تا همیشه...

 

پی نوشت: دوستان التماس دعا از همگی،برای کبوتر ها و غیر کبوترهای مسلمان!

عکس پست:        

  • کبوتر سپید

استاد دلم واست خیلی تنگ شده

خسته نیستم اصلا نه از زندگی نه و از دنیا

خیلی وقته به خوابم نمیایی

امروز داشتم به حرفهایت فکر میکردم

حرفهایت:"... برای شما فقط یه سفارش میکنم انهم این که فقط از خدا بترسید..."

 

از همه چیز و از همه کس میگذرم. آنهایی که کنار جاده ایستاده اند و میگویند:"دوستت دارم". آنهایی که پشت شیشه قطار بعد از حرکت قطار برایم دست تکان میدهند و اشک میریزند. از آنهایی که برایم لبخند هدیه کردند و گوشهایشان بود برای شنیدن حرفهایم.

الان جاده ها بسته است. نه کسی هست که برایم دست تکان میدادند و نه از آنهایی که دوستم داشتند خبری ست.

من که آرزوی کفشداری حرم امام رضا(علیه السلام) بودم در این دنیای مجازی کبوتر غریبت شدم. بر من ببخشای که من حتی عرضه خادمی تان در این دنیای مجازی نیز نداشتم.

میدانید، کبوتر غریب دیگر غریب نخواهد بود. بعد از سالها به زادگاهش بر میگردد.

مادر جان آرزو داشتم دستانت را در یک مجمع علمی بزرگ در حضور چشمان بزرگان دستانت را ببوسم. ایندفعه میایم و زیر سقف خانه خودمان و در حضور خدا دستانت را خواهم بوسید.

مادر و پدرجانم، میایم تا خدمت کنم خوب میدانم سعادت واقعی هر انسانی در احسان و خدمت به والدینش نهفته است.

آنهایی که باید میرفتند رفتند و ارزشها را به پول فروختند و ماندند تنها اندکی آنهم در حاشیه ها.

هرگز به راهی که میرم شک نخواهم کرد خوب میدانم تا زمانی که با قران هستم هرگز اشتباه نخواهم کرد.

انتظار نداشته باشید کسی به سرنوشتتان گریه کند

امان امان از دست این راهها و جاده ها

عمر تمام میشود اما این راهها تمامی ندارد

کی تمام میشود این راهها

 

همه شما را به خدای بزرگ میسپارم.

 

کبوتر، پر!!! 

 

دوستان توجه: این وبلاگ همچنان پابرجا خواهد ماند. فقط یکی از کبوتر ها نقل مکان کرده است!

 

  • کبوتر سپید

مرقد امام خمینی(ره)

 فوتو بای: کبوتر رضوی!

زنده تر از تو کسی نیست چرا گریه کنیم؟
مرگمان باد و مباد آن که تو را گریه کنیم
هفت پشتِ عطش از نامِ زلالت لرزید
ما که باشیم که در سوگِ شما گریه کنیم

  • کبوتر سپید

دلنوشتی برای آقایم مولایم حضرت رضا (ع) ...

برای کسی که ذره ذره وجودش ساخته شده نام حضرت رضا(ع) ست… شب و روزش رضاست ...  تار و پود و روح و روان جسم خاکی اش با ضریح معطر حضرت رضا (ع) در هم تنیده … و قطره قطره ی اشک چشمانش را از گنبد طلای ایشان دارد … توی قلبش دنیای دیگری دارد با آقا ... هر بار که دلش از دست این زمانه و روزگاری که گاهی دلش را عجیب سخت می شکند  !  میگیرد  دلش را بر میدارد و می بردش پیش آقای حکیمش  بلکه دوایی مرهمی که نه !!! یک قلب نو ارزانی اش کند ! قلبی که دیگر برای مشکلات این دنیای خاکی و زودگذر که در چشم این بنده های اسیر خاک گاهی بزرگ جلوه می کند ! دیگر آبدیده شده !!! حالا فقط دلش برای حرم رضایش تنگ می شود و خدای حضرت رضا (ع).

 حالا نه تنها بیماری های جسمی اش فراموشش شده بلکه روح و روانش هم تازه و نو شده ! بهاری شده !  به رسم خود بهار !

 حالا شما می خواهید از حضرت رضا (ع) خاطره بنویسد !!

چه بنویسد ...

گفتم از نور چشم نورانی ای بنویسد که مدیون گنبد  طلای رضاست !

 از خود چشم های مریضم بپرسید که هر بار پر شده از خستگی ها !! شفایش را فقط از حضرت رضا (ع) گرفت و گنبد طلایی و نورانی اش ! بینایی بخشید به این چشم های کور و نابینا ! که گاهی خالقش را هم حتی از یادش می برد ! و نعمت های ریز و درشت که خدایش به او بخشیده فراموشش می شود !

یا از دل بنویسد ...  اما دل !  دل ! وای که چه کلمه ی زیباییست این «دل» ! که خیلی زود دلش لک می زند می گیرد می شکند باز بهاری می شود و باز ... خلاصه رسم خودش را دارد ! که هنوز هم که هنوز بعد از کلی سر و کله زدن با این دل ! هنوز هم نشناخته ایم اش !!!

گاهی بهانه ی کربلای سید الشهداء را میگیرد و گاهی بهانه ی امام غایبش ! گاهی هنوز به جمعه نرسیده بهانه ی گیر می شود ! و تو هستی که باید خوشش کنی به جمعه یا  جمعه های بعدی !

از پاهایی بگویم که برهنه می شوند به عشق مولا !! می روند و می روند تا برسند به دم درب ورودی اش !! می نشیند . خستگی در می کند !

پای فقیری که توان طواف خانه ی خدا را ندارد ! اما به عشق خدایش میگردد به دور یکی از عزیزترین های خدایش !! میگردد و میگردد  تا برسد به خود خدا ....  هرگز خسته نمی شود از پیاده رفتن در خاک بهشتی خراسان !

اذنش دخولم را میگیرم ! دلم خوش است که اذنم داده ای آقا جان !

از کدام روز بنویسم !  

توی دلم پر از عقده هاست ... عقده کربلا ... عقده ی جمکران و حرم نورانی خواهرت فاطمه معصومه (س)... عقده ی بقیع .. . عقده جمعه ها .. . عقده ی غریبی ها ... شلمچه ها ... چزابه ها ... دوکوهه ها ...  تنهایی ها ... بی کسی ها ...غریبی ها ... که اگر حرمت نبود! اگه نبودی آقا ... دلم می شکست ! چه شکستنی !  این همه عقده را کجا خالی کنیم آقا جان !‌

آقا جان آخر سفر کربلایم را ازتون میگیرم . دست این گناهکار را هم بگیرید آقا. چندی است که دلم بد جور هوای کربلا  را کرده ! میگویند سفر کربلا از شما گرفته اند آقا جان ! من هم کربلا را از تو میخواهم ! اول به اذن خدا بعد هم اجازه ی خود شما !

نمی دانم آقاجان ! چه قدر توصیف شما و حرمتان سخت است ! چقدر اشک می برد !  از غریبی ات چطور بنویسم !‌ میگویند خواهرت معصومه (س) را خیلی دوست داشتی ! میگویند خیلی به هم وابسته بودید !‌ خواهری که از طاقت دوری شما را نداشت ! خواهری که برای دیدار شما راهی مرو شد ...

هزار بار نوشتم و باز نوشتم اما باز ناتوانتر از هر بار ...

خاطره از دوست عزیزمان فاطمه خانوم

 

پی نوشت: دوستانی که تمایل دارن تو وبلاگ امام رضا(ع) لینک بشن لطفا آدرسشون رو در نظرخواهی این پست قرار بدن تا ما بعد از بررسی و زدن مهر تایید بتونیم لینکشون کنیم!

 

عکس پست:        

 
  • کبوتر سپید