تا دلی نسوزه اشکی جاری نمیشه!
...
گریه را می گفتم ، من گریه زیاد دیده ام .... مثل گریه نوزاد ! گریه نوزاد رنگ و بویی ندارد ،مثل غذایی
است که نپخته باشندش ؛ مثلا" سیب زمینی و برنج و گوشت نپخته را بگذاری کنار هم و بگویی
خورشِ قیمه ،با آن بوی زُخم گوشت و سفتی برنج و لیزی سیب زمینی ،خُب ! رنگ و بو ندارد .
اما همین ها را وقتی توی دیگ
گذاشتی و روی در دیگ هم کمی خاکه زغال ریختی – که خوب دم
بکشد و سیب زمینی را سرخ
کردی –رنگ زعفران – می شود خورش قیمه –قیمه را می گفتم یا
گریه را؟ آهان ! گفتم قیمه ؛ قیمه امام حسین – مثلا"
گریه آدم توی هیأ ت شب عاشورا ، وقتی
چراغ ها خاموش است و کسی نمی
بیندت ؛ انگار کسی دلت را می چلاند و از آن "اشک" در
می آورد
،این گریه رنگ و بو
دارد ،طعم دارد،درست مثل همان قیمه که گفتم .فرق بین گریه نوزاد و گریه
آدم بزرگ در هیأت هم ،کانه همان تفاوت بین قیمه پخته و نپخته است .....
قیمه نذری هیأت - مسجد ابوالفضل العباس (ع) ...
......................................................................................................................................................................
منِ او ، رضا امیر خانی ، دوی او ، صفحه 50 پاراگراف دوم
عجب روغنی!
ولی کیه که بتونه ثابت کنه این روغن مرض میاره؟!!!
دیشب جات خالی بیت بودم. عجیب به یادت...
کافیه اسم امام رضا بیاد
حک شدی رو دل عزیز:)