مهربان که باشی...
يكشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۲، ۰۱:۴۳ ق.ظ
غلامش را برای کاری صدا زد.* جوابی نشنید. برای بار دوم و سوّم صدایش زد، باز هم جوابی نیامد.
جلوتر رفت و
پرسید: پسرم! نشنیدی صدایت میزدم؟!
- چرا شنیدم.
- پس چرا جوابم را ندادی؟!
- چون از شما نمیترسم!
امام رئوفم حکایت من حکایت همان غلام شده خواستم بگویمتان همه این بارهایی که من را صدا زدید و نیامدم و گوش نکردم و سر به راه نشدم همه اش همین دلیلش بوده آخر خیـــــــــــــــــــــــلی مهربانید. من از شما نمی ترسم!
* سید الساجدین حضرت سجاد (ع)
- ۹۲/۱۲/۱۱
سلام
به به!! چه عجب!!
خیلی عالی بود
شبهای دراز بی عبادت چه کنم
طبعم به گناه کرده عادت چه کنم
گویند کریم است و گنه میبخشد
گیرم که ببخشد؛ زخجالت چه کنم
التماس دعا