السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

بابام میگه امام رضا (ع) مریضا رو شفا می ده دوای درد مردمو از طرف خدا می ده

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

بابام میگه امام رضا (ع) مریضا رو شفا می ده دوای درد مردمو از طرف خدا می ده

مشخصات بلاگ
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نیمه شعبان» ثبت شده است

این جشنها برای من آقا نمی‌شود

شب با چراغ عاریه فردا نمی‌شود

   ***

خورشیدی و نگاه مرا می‌کنی ‌سفید

می‌خواستم ببینمت اما نمی‌شود

  ***

شمشیرتان کجاست؟ بزن گردن مرا

وقتی که کور شد گرهی وا نمی‌شود

 ***

یوسف! به شهر بی‌هنران وجه خویش را

عرضه مکن که هیچ تقاضا نمی‌شود

***

اینجا همه منند، منِ بی خیالِ تو

اینجا کسی برای شما ما نمی‌شود

***

آقا جسارت است ولی زودتر بیا

این کارها به صبر و مدارا نمی‌شود

***

تاچند فرسخی خودم ایستاده‌ام

تامرز یأس، تا به عدم، تا نمی‌شود

***

می‌پرسم ازخودم‌غزلی‌گفته‌ای‌ولی

با این همه‌ردیف،‌ چرا با نمی‌شود؟!

                      

                                                                                                        رضا جعفری

  • کبوتر سپید

بهار
و این‌همه دل‌تنگی؟!
نه،
شاید فرشته‌ای
فصل‌ها را به اشتباه
ورق زده باشد!

اللهم عجل لولیک الفرج
  • کبوتر سپید

حال و هوای قم و جمکران در نیمه شعبان خیلی فرق داشت با جاهای دیگرو این غصه دارم می کند

روز قبل از نیمه شعبان بچه‌های کوچه‌ آب و جارو آوردند، طاق نصرت‌ را عَلَم کردند، ریسه‌ها را

سر انداخته‌اند و راه به راه شربت و شیرینی تعارفمان می کردند ... اما فردای ولادت تان .....

به قولی شعبان که به نیمه میرسد یاد شماییم و ....

نمی دانم چرا در نبود شما خلا و کمبودی حس نمی کنیم "از ماست که بر ماست" ما مستحق بلای

غیبتیم

عجیب نیست که در نوسانات بازار پول و سکه و ارز و طلا  به خوبی قانون عرضه و تقاضا را

می فهمیم اما نوبت به ظهور و دعا برای فرج که می رسد از فهم همین قاعده ی ساده عاجز می

شویم که اگر تقاضا و دعا برای ظهور بالا برود خداوند از ظاهر کردن حجت خویش ابایی نخواهد

داشت ! اگر همین قدر مصرانه در همه جا ناله می زدیم برای دیدارتان  آنوقت ....

همین قدر می دانم که زمین به دست بشر گلستان نمی شود و در غیاب شما دنیا روی ثبات و آرامش

را نخواهد دید

می گویند وقتی بیایید مردم آنقدردچار فراموشی شده اند که با شنیدن حرف هایتان انگار از دینی

تازه می گویید .نمی دانم آن زمانی که از آن سخن می گویند مربوط به زمانه ماست یا هنوز سال

های زیادی باقی مانده

به هر حال سال هایی گذشته و سال هایی مانده تا دیدن خورشید رویتان...

دورانی که در آنیم شبیه وقت «تردید» و «سوال» است. وقتی که هیچ عقل خاکی جوابی برای آن

پیدا نمی کند!  وقتی است که ظلم جرات پیدا می کند و ناحقی هویدا می شود. و عدل می گوید صبر

می کنم!

نمی دانم چطور می شود؛ ما که روز های این زمانه را زندگی می کنیم، ناغافل از ذهنمان می گذرد

"خودش باید بیاید" آنوقت این جور وقت ها دلم روشن می شود...

هنوز خیلی از ما اهل تعارف های شفاهی که حافظه ای به قدر همان لحظه دارند نیستیم!

هنوز سعی می کنیم اهل لبخند در ظاهر و خنجر از پشت نباشیم! برای همین غممان غم است و

شادی مان شادی...

نا امیدی مان گناه است و امیدمان روشنی ....

وقتی می بینم هنوز یادمان هست که خیلی چیزها باید سوال بماند و باید منتظر باشیم تا پاسخش را

شما نشانمان دهید و محکم روی این حرف خدا می مانیم و  می گوییم :

« همانا پس از تورات در کتاب زبور نوشتیم که زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد»*

به اراده و امیدی که به این انتظار است دلگرم می شوم .دلگرم می شوم که هنوز آدم هایی پیدا

می شوند که باز توی دعاهایشان برای دیدنتان حریص اند و برای آمدنتان صلوات و ذکر و امن

یجیب نذر می کنند

دلم می خوهد آنقدر انسانیت را زندگی کنیم و سوال بتراشیم و منتظر بمانیم که ندای بی قراری مان

با گرفتن جواب مبارک شود

حضرتِ دلبر؛

بیا، ما را نه، این کوچه‌های آراسته‌ی بی‌تاب را که خوش به حالشان شده که هر کسی کاری می کند

که زیبا شوند دستِ خالی برنگردان؛ به قدومی، ردّپایی، کرشمه ای، نگاهی....

و دعامان کنید خدا کمک حالمان شود تا ما هم قد بکشیم و آماده دیدار شویم ....

آمین


پ.ن : وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ  "آیه 105 سوره انبیا"

  • کبوتر سپید
از کنارمان می گذری

مثل همین عابران  ساده سر به زیر

می گذری از کنار خیابان های عجول

هر روز و هر لحظه از کنار ما و دروغ های مان می گذری

هر روز از صف طویل بی مهری ها و ناسپاسی هایمان عبور می کنی

خم به ابرو نمی آوری نا مهربانی مان را

دم نمی زنی این نا سپاسی ها را

ما نمی بینیم تو را

یعنی آنقدر همه چیز غیر از تو ، چشم های مان را پر کرده که به چشمانمان نمی آیی

حالا هی ندبه بخوانیم و بگوییم : "عزیز علی ان اری الخلق و لاتری"

معلوم است که نخواهیم دیدت که ندبه های ما بوی عاشقی نمی دهد

چشم های ما تشنه تماشا نیست

ردیف می کنیم واژگان را به دنبال هم که ثابت کنیم منتظریم

اما انتظار و دلتنگی یعنی بریده بریده نفس کشیدن بی تو ...

هر روز سرک می کشیم تا رد گام هایت را بیابیم

ما می دانیم تو می دانی دروغ می گوییم

هزار بار هم اگر کوچه هایمان را آب بپاشیم که بیایی دروغ است

وقتی هنوز دلهایمان را از غبار خالی نکرده ایم ! 

هنوز نمی دانیم تو سالهاست آمده ای

بی مهری مان آنقدر ها شده که این روز ها به هوای بارانی می گوییم خراب

هنوز نفهمیده ایم که شب حقیقت ندارد

شب نبود روز است

نمی دانیم که اگر گستاخی زمین نبود و به خورشید پشت نمی کرد شبی در  کار نبود

و ما اگر به تو پشت نکرده بودیم لازم نبود که این همه جاده را در یافتن رد پایت جستجو کنیم

بیا

"بیا ای عشق عالم تاب

که ما تنهای تنهاییم"

ما را نجات بده از ندیدنت ، از نفهمیدنت

ما گم شده ایم

آقا اجازه !

ما سالیان درازی است گم شده ایم و در خودمان غایبیم

می شود ما را بگیری و آیه الکرسی بخوانی تا "من الظلمات الی نور " را با تو بیاموزیم؟

اللّهم عجل لولیک الفرج ...

 

  • کبوتر سپید